-
غلط؟!
یکشنبه 14 آبان 1402 03:49
دیروز یارویی اومد و کمک خواست. و یک گاو نه اسمم چی بود؟ بیخیال! همون گاو مذکور طبق معمول بهش تا جای ممکن کمک کرد:) اولین بار که به این کار وارد شدم هیچ کس کمکم نکرد و تا حدی یکی سرم کلاه گذاشت و پولمو خورد ولی این یارو اومد و ازم کمک خواست منم کاملا و رایگان کمکش کردم؛ البته کمی رو پیش خودم نگه داشتم چون خب یکم خباثت...
-
راه خودمه!
چهارشنبه 10 آبان 1402 20:40
دقیقا نمیدونم من بیشتر از حد آشفته یا بقیه بیش از حد پا رو دمم میزارن؛ شایدم قبلیم همینطوری بودن اما من توجه نمیکردم الان حساس ترو ناراحت ترم حس میکنم و برام آزار دهنده شده:) بزارید از دورتر بگم... شما یادتون نمیاد یا اصلا ندونید یه کتاب بود بنام گوژپشت نوتردام؛ انیمیشن هم ساخته شده، یک گوژپشت که یه بچه ناقص خلقه و...
-
خوف انگیزچه
سهشنبه 9 آبان 1402 00:37
هوا کم کم تاریک شد و خونه تنهام همه چیز کاملا عادی بود تا اینکه چیزی از کمدم افتاد بیرون منم نترسیدم! نه دروغ چرا برگام ریخت:! چند دیقه بعد از اتاق اومدم بیرون و خرسم افتاد:! جدا میترسم خب:| زنگ زدم ننم اونم گوشیشو نبرده بود داشتم سکته میکردم که تلویزیونو روشن کردم الان بهتره دیگه چیزی نیوفتاده البته هنوز:| شایدم...
-
چیزی که گم شد ...
شنبه 6 آبان 1402 18:55
انگار چیزی گم کرده ام؛ اما یادم نمیاد که چه چیزی؛ مدام دور خودم میچرخم و از کارام تفره میرم؛ نمیدانم چه کم شده و از کی گم شده؛ ولی مطمئنم چیزی سر جایش نیست! خواب های پریشان ، زندگی بی نظم، انگار چیزی گم شده؛ نیست ، ولی حتی جای خالی اش هم گم کرده ام؛ خلا وجودش را حس میکنم؛ ولی نمیدانم چه بود و که بود و کجا بود و اصلا...
-
شانس!
چهارشنبه 3 آبان 1402 21:58
جوجه کوچولوی اول سیاه و طوسی بود مثل کلاغ؛ چون این جوجه خیلی زشت بود هیچکس نخریدن. فروشنده دادش به عموی من که بفروشه گذشت تا بزرگ شد ولی چون زشت بود بازم فروش نفرفت؛ چون داداشم بزرگش کرده بود دادنش به ما، اوایل یکم بی قراری میکرد؛ اما حالا هر دومون همو بلد شدیم. براش غذا و تقویتی میخرم و تو خونه آزاد و در حال پرواز؛ و...
-
بار آخر
سهشنبه 2 آبان 1402 14:28
دفعه قبل قرار بود بار آخر باشه ولی نشد دقیقا یادم نمیاد دفعه ششمه هفته یا هشت و من دوباره دارم از اول شروع میکنم حس بدی ندارم چون شش سال شده که بدین شیوه زندگی میکنم ولی خستم جسم و روحم یاری نمیکنه انگار کم آوردم نه اونقدر ها کم مثل دفعه هاب قبل نیست کشش ندارم دیگه البته همیشه اولش سخته تا عادت کنی دارم سعی میکنم با...
-
شعار
دوشنبه 1 آبان 1402 19:01
یکی از بدترین نوع موجودات در سر تا سر این سیاره اونایی که مدام شعار میدن انواع شعار یکی راجب خوشبختی اون یکی راجب جنگ بعدی راجب پول قدرت ثروت جاه و مقام حتی یه عده هم راجب انرژی مثبت و نمیدونم چی کوانتومی گروهی راجب آزادی و ازادگی کسی راجب سیاست برخی راجب دین و هزاران شعار مزخرف دیگه که اغلب فقط یه مشت احمقو اخفال...
-
حمایت❤
یکشنبه 30 مهر 1402 18:57
کمک مال و معنوی به مددجویان توانبخشی ( معلولان ذهنی ) بهزیستی نه لینک خاصی نداره! فقط مقدار کمک و حمایت از این بخش کمتر بود و نیاز به کمک داشتن چه مادی چه معنوی معلولین اینجا پفک دوست دارن میتونید تهیه و بهشون هدیه کنید بیسکوئیت هم قبول کردن و خوب بوده سبزی هم گفتن دوست دارن در حوزه شستن و نظافت هم همکاری قبول میکنند...
-
من باب خریت
یکشنبه 30 مهر 1402 00:18
قبلا فکر میکردم دیدن زجر کشیدن کسی که ازش نفرت دارم حالمو بهتر میکنه. اصلا از فکر کردن به عذاب کشیدنش آرومم میکرد. ولی حالا دارم زجرشو و اشکشو میبینم حس بدی دارم. انگار میخوام براش گریه کنم. پیچیدست.... وقتی کمک خواست کمکش کردم ولی وقتی موفق شد نه تنها کمکم نکرد بلکه بهم نارو زد حقه زد بهم پشت کرد خیانت کرد منو دور...
-
ترس ؟
شنبه 29 مهر 1402 18:10
دیروز یه سوال جالب دیدم پرسیده بود از چی میترسی ؟ متناسب با سوال افراد پاسخ های مختلفی دادن اکثرا گفته بودن مرگ خوانواده و از دست دادن عزیزان تعدا معدودی هم از حیوانات و اماکن و اشیا و ثروتو ... گفته بودن مسئله جالب این بود که اگه حدودی همه نظرات رو میخوندی میدیدی که همه چیز ترسناکه! فقط نسبت و جایگاه و مکان و زمانش...
-
شنیدم که پروانه با شمع گفت
چهارشنبه 12 مرداد 1401 07:47
شبی یاد دارم که چشمم نخفت شنیدم که پروانه با شمع گفت که من عاشقم گر بسوزم رواست تو را گریه و سوز باری چراست؟ بگفت ای هوادار مسکین من برفت انگبین یار شیرین من چو شیرینی از من به در میرود چو فرهادم آتش به سر میرود همی گفت و هر لحظه سیلاب درد فرو میدویدش به رخسار زرد که ای مدعی عشق کار تو نیست که نه صبر داری نه یارای...
-
شوربختانه
پنجشنبه 9 تیر 1401 01:08
خستگی بیحوصلگی کسالت افسردگی غم اندوه آسیب شرایط دشوار شایعات آینده نامشخص بلاتکلیفی عدم اعتماد به آینده تاریکی سکون افسوس تنهایی کم شدن دایره افراد معتمد و غیره این تصوری نبود که از بزرگ شدن داشتیم چرا همیشه خوشبختی چندین قدم دور از ماست و بد تر آنکه قرار است پی در پی بدتر شود شیرین و تلخ چیزی میان آب و آتش است...
-
دشمن
جمعه 20 خرداد 1401 17:35
دشمن از دو کلمه دش به اضافه من درست شده ، دش به معنای ضد پس دشمن ینی ضد من برخلاف تصور عموم که دشمن حتما فردیست در صدد ریختن خونش دشمن به هر کسی که مخالف و ضد ماست تلقی میشود و ضمنا گاه و کماکان اغلب از نزدیکان ماست این اراجیف فاقد اهمیت است:) مسأله ترسناک داستان این جاست گاهی ما دشمنان خود را نمیشناسیم و هر وقت...
-
نوا
یکشنبه 15 خرداد 1401 19:56
پیچش پی در پی نوایی نا خوشایند اندر پس کوچه های ذهنم که مدام و مدام و مداوم تر؛ با همان صدای خوفناک دلهره آور و کماکان آهسته؛ هروقت زمان خالی از خیال میابد با رساترین حالت خود، خودنمایی میکند؛ و با آمدنش زندگی را مشوش و آرامش را به کام مرگ می کشاند؛ این نوای خوفناک از کوچه پس کوچههای هر کسی که چندی به آینده فکر کرده...
-
ای وای بر اسیری، کز یاد رفته باشد در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد
جمعه 20 اسفند 1400 19:38
ای وای بر اسیری، کز یاد رفته باشد در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد از آه دردناکی سازم خبر دلت را روزی که کوه صبرم، بر باد رفته باشد رحم است بر اسیری، کز گرد دام زلفت با صد امیدواری، ناشاد رفته باشد شادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی گو مشت خاک ما هم، بر باد رفته باشد آه از دمی که تنها با داغ او چو لاله در خون نشسته...
-
می دزدند
پنجشنبه 19 اسفند 1400 17:54
در آن شهری که مردانش عصا از کـور میدزدند همان شهری که اشـک از چشم، کفن از گور میدزدند در آن شهری که خنجـر دستة خـود نیز می برد همان جایی که پشت از دشنـة خون ریز میدزدند در آن شهری که مردانش همه لال و زنان کورند همان شهـری که از بلبـل، دَم آواز میدزدند در آن شهری که نفرت را به جای عشق میخواهند همانجایی که نور از...
-
خودمونیم:)
سهشنبه 1 تیر 1400 14:15
وسوسه خیلی جالبه وقتی در تنگنا گیر میکنی عینا شیطان برگ های برندشو رو میکنه ! پیشنهاد های وسوسه کننده وعالی.. خیلی از عادما تسلیم میشن... واقعا پیشنهاداتش خوبن... مثلا وقتی در اعماق فلاکت و فقر غرق شدی میگه دزدی کن! درامد از راه حرام و غیره ... راست میگه ! ساده ترین و سریع ترین راه ممکنه ! البته همه رو دزدی نمیگه...
-
مرگ ~ سهراب سپهری
شنبه 24 آبان 1399 03:53
زندگی رسم خوشایندی است. زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ. پرشی دارد اندازه عشق. زندگی چیزی نیست که در لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود. زندگی جذبه ی دستی است که میچیند. زندگی نوبر انجیر سیاه در دهان گس تابستان است. زندگی بعد درخت است به چشم حشره. زندگی تجربه ی شب پره در تاریکی است. زندگی حس غریبی است که یک مرغ...
-
آخرین روز از زندگی
پنجشنبه 6 شهریور 1399 13:38
همه چیز مثل همیشه بود؛ همان خورشید،همان شهر،همان مردم، همان خانه ،همان من .... اما چیزی پشت عقربه دراز و لاغر ساعت بود، که با این سرعت حول نقطه وسط ساعت میدوید! اون میدوید و لحظه لحظه از عمر من میکاهید... و من بی توجه به آن سعی میکردم طوری رفتار کنم که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده و هیچ چیز خاصی نیست،ا ما مگر رختشورخانه...
-
طفل حسین
پنجشنبه 6 شهریور 1399 01:16
لب هایش چون زمین خشک ترین بیابان ها ، زمینی که سالیان دراز آب نخورده، ترک برداشته بود. در کنار ترک های خشک لبش، رود خون جاری بود. گرما امانش را بریده و خورشید هر دم با شمشیر آفتاب زخمی به او میزند. سالش به یک نرسیده بود که خشک شدن دریای دلش را به زبان اورد، عطش تشنگی را فقط با شیون و گریه به گوش دیگران میرساند. پدر به...
-
ترجمه فارسی آهنگ hometown smile ~
شنبه 25 مرداد 1399 14:01
متن ترانهها ترجمه علامه گوگله؛ یکمیشو هنوز درست نکردم-_- اگه اشکالی میبینید بگید ... با تشکر ✨ Ba-da-da-dum-bum-bum Ba-da-da-dum-bum-bum Ba-da-da-dum-bum-bum Ba-da-da-dum-bum-bum Ba-da-da-dum-bum-bum Ba-da-da-dum-bum-bum Bum-ba-da-dum-bum-bum Bum-ba-da-dum-bum-bum من اهمیتی نمی دهم که آنها چه کاری انجام می دهند I...
-
عاخرین سرباز ~
شنبه 11 مرداد 1399 02:11
چون عاخرین سرباز نبرد زخمی و خسته هیچ راهی برای گریز نیست پشت سر شهر است و هزار مردم در گرو شمشیرت و در جلو هزار دشمن خونخوار ک ب خونت تشنه و تو تنها تنها باز مانده ی ارتش شهر ... با تنی خسته و رنجور ، زخمی مانده ای در آخرین خط نبرد
-
اگر
سهشنبه 7 مرداد 1399 17:19
دیگر بخاطر نمی اورم شد از کی اگرها وارد زندگیمان شدند اگر اگر اگر اگر فلان روز فلان ساعت بود فلان کار را کرده بودم/نکرده بودم فلان جا رفته بودم/نرفته بودم میماندم /میرفتم اگر فلان و فلان و بهمان میشد اگر... حالا ک نشده چرا حسرت گلویمان را رها نمیکند مگر میشود ب گذشته برگشت و اشتباهات را ترمیم کرد نه نمیشود ولی این اگر...
-
وصف احوال
دوشنبه 6 مرداد 1399 17:08
حال خوشی را ندارم مدام سعی میکنم روی دو پای شکسته بایستم روداخانه چشمم همواره جاریست خسته و دلزده از زندگی فقط هر روز برگی از دفتر زندگی پاره میکنم بی حوصله شده امو مدام نق میزنم عصبیم و ملول و خسته دل به هر نظر ب طبع قلم خسته ام خسته خسته و خسته و خسته وخسته و خسته مدت زیادی راه رفته ام جانم ب فرق رسیده دیگر نمیتوانم...
-
بخونید لطفا خیلى وقتتون رو نمیگیره...
سهشنبه 10 تیر 1399 16:55
بخونید لطفا خیلى وقتتون رو نمیگیره... ..پشیمون نمیشید از خوندنش تخمین زده ﺷﺪه ﮐﻪ 93% ﺍﺯ ﻣﺮدم ﺍﻳﻦ ﻣﺘﻦ رﺍ ﺑﺮﺍی دﻳﮕﺮﺍﻥ ﺍﺭﺳﺎل ﻧﺨﻮﺍهند ﮐﺮد زیرا آنها تنها به خود ﻣﻲ ﺍﻧﺪﻳﺸﻨﺪ وﻟﻲ ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺟﺰﺀ ﺁﻥ 7% ﺑﺎﻗﻲ ﻣﺎﻧﺪه ﻣﻲ ﺑﺎﺷید، ﺍﻳﻦ پیام را ﺑﺮﺍی دیﮕﺮﺍﻥ ﺍﺭﺳﺎﻝ ﻧﻤﺎیید خداوند؛در اوقات ذیل ازخنده کردن سخت بدش می اید: 1: خنده کردن در بالاى...
-
وقت گریستن
شنبه 7 تیر 1399 03:11
اشکها از کجا می عایندو به کجا میروند؟ کدام سنگ قلبها را میشکند؟ در پشت هر لبخند چند بغض خفه شده؟ خوشبختی در کجای این جهان پنهان شده؟ غرض بغض ها از گرفتن حلق به قصد خفگی چیست؟ به کجای شهر خیال، از دست ترس میتوان گریخت؟ معنای خط غم ،بر لب خشک طفل یتیم چیست؟ دلیل خجل شدن ترک های دست،از روی پیرمرد چیست؟ به کجای باتلاق...
-
خوشبین
دوشنبه 2 تیر 1399 03:04
ما معمولا کسی را خوشبین میدانیم که نیمه پر لیوان را می بیند. این میزان از خوشبینی، تازه اول کار فرد رواقی است. او بعد از نشان دادن خوشحالی اش از اینکه به جای یک لیوان نیمه خالی لیوانی نیمه پر دارد، از این هم که اصلا لیوانی دارد ابراز خرسندی می کند: ممکن بود لیوانش شکسته یا حتی دزدیده شده باشد. اگر آن فرد رواقی دوآتشه...
-
چــرا تو ای شکسته دل، خدا خدا نــمی کنی؟
یکشنبه 1 تیر 1399 02:55
چــرا تو ای شکسته دل، خدا خدا نــمی کنی؟ خـــدای بـــی نیاز را چــــرا صـــــدا نــــمی کنی ؟ ســحر بــه بــاغ نــاله ها، گــل مــراد مــی دمد بــه نــیمه شــب چــرا لــبی به نــاله وا نــــمی کنی؟ بـــه هـر لـب دعـای تـو، فـرشته بـوسه مـی زند بـــرای درد بـــی دوا، چـــرا دعــــا نــــمی کـــنی؟ به قطـره، قــطره اشک...
-
کتاب THE SECRET
سهشنبه 27 خرداد 1399 04:24
کتابی وجود دارد به نام THE SECRET که در دل خود 12 نقطه در امریکای شمالی و جنوبی را نشان میدهد. این 12 نقطه هر کدام 12 گنج بسیار با ارزش دارند که هر کدام برای ثروتمند کردن 100 ها نفر کافیست. اما پیدا کردن این 12 نقطه کار اسانی نیست زیرا تمامی نقاط و ادرس ها به صورت شعر و رمز و عکس معمایی طرح شده اما از سال 1982 که این...
-
اینقدر با صدای بلند زندگی نکنید!
جمعه 23 خرداد 1399 20:31
لطفا اینقدر با صدای بلند زندگی نکنید! به دیگران چه ارتباطی دارد، شما چه شامی خورده اید یا چه مهمانی و تفریحی رفته اید! به ملت چه ربطی دارد که شما امروز دعوایتان شده یا قصد بهمزدن رابطه تان را دارید. اینکه جهیزیه یا سیسمونی شما خیلی لاکچری است یا همراه با عشق تان سوار بر لامبورگینی دور دور می کنید و یا به خاک سیاه...