یک قلم متن

یک قلم متن

وبلاگی پر از چندیات بی ربط ✨
یک قلم متن

یک قلم متن

وبلاگی پر از چندیات بی ربط ✨

حمایت❤

کمک  مال و معنوی به مددجویان توانبخشی ( معلولان ذهنی ) بهزیستی

نه لینک خاصی نداره!

فقط مقدار کمک و حمایت از این بخش کمتر بود و نیاز به کمک داشتن

چه مادی چه معنوی

 معلولین اینجا پفک دوست دارن میتونید تهیه و بهشون هدیه کنید

 بیسکوئیت هم قبول کردن و خوب بوده

سبزی هم گفتن دوست دارن

در حوزه شستن و نظافت هم همکاری قبول میکنند

البته به مسولین هم بستگی داره که قبول کنن یا خیر 

اینجا با پارتی قبول کردن ولی بقیه جا ها رو اطلاع ندارم:)

کمک خوبه اما به کی و چطور مهمتر!

این افراد آدمای خوبین و حاشیه ندارن و جدا کمک لازمند خب تائیدشون میکنم!



من باب خریت

قبلا فکر میکردم دیدن زجر کشیدن کسی که ازش نفرت دارم حالمو بهتر میکنه.

اصلا از فکر کردن به عذاب کشیدنش آرومم میکرد.

 ولی حالا دارم زجرشو و اشکشو میبینم حس بدی دارم.

انگار میخوام براش گریه کنم.

پیچیدست....

وقتی کمک خواست کمکش کردم 

ولی وقتی موفق شد نه تنها کمکم نکرد بلکه

بهم نارو زد

حقه زد

بهم پشت کرد

خیانت کرد

منو دور انداخت

تحقیرم کرد

جشنشو با اونا گرفت

باهام دو سال قهر کرد

منو از زندگیش حذف کرد

کمکم نکرد

ازم دوری کرد

آدم حسابم نکرد

ولی من احمق بازم برای ناراحتیش ناراحتم:!

باوا خریت تا چه حد یکی به منم احمق حالی کنه اون تو رو دور انداخت و هر ضربه ای که تونست زد ولی تو خر بازم براش ناراحتی! 

لعنت به من ...

الان پاشو خوشحال باش که همچین نجاستی  داره زجر میکشه اون ازت متنفره تو هم متنفر باش..

کاش میتونستم قلبمو از سینم خارج کنم و بندازمش جلوی سگ ولی نمیشه اصلا یه عده چجوری میتونن مثل این یارو باشن؟

دارم با تمام وجود سعی میکنم خودمو قانع کنم حقشه ولی نمیتونم:) 

خاک بر سر من:!

اصلا  یه چیز دیگه اون الان ناراحته یه خرق هست که کمکش کنه ولی من هیچوقت کسیو نداشتم بهش حسودی کن خب

چرا ناراحتی حسودی کن

چرا اونقدر باید خر باشم که واسه چنین موجود حقیری ناراحت شم

از لحاظ لفظی میخوام برم ببینمش و از رنجش لذت ببرم ولی ذاتا اگه برم قطعا کمکش میکنم و دلداریش میدم پس نمیرم 

حداقل با این بهانه که بها دادن به همچین نجاساتی باعث ادامه رفتار کثیفشون میشه...

ضمنن باید اعلام کنه که چون کسی نبود که بهش بگم برای اون حیوون ناراحتم دارم با وبلاگم حرف میزنم و بقیه دارن اون حیوونو دلداری میدن:) 

و اگه من مشکلی داشته باشم صگ برام پارس نمیکنه....

کلا حیوون پرستن...

خوبه حداقل وبلاگمو دارم که باهاش حرف بزنم ...

البته هنوز ...




ترس ؟

دیروز یه سوال جالب دیدم

پرسیده بود از چی میترسی ؟

متناسب با سوال افراد پاسخ های مختلفی دادن

اکثرا گفته بودن مرگ خوانواده و از دست دادن عزیزان

تعدا معدودی هم از حیوانات و  اماکن و اشیا و ثروتو ...  گفته بودن 

مسئله جالب این بود که اگه حدودی همه نظرات رو میخوندی می‌دیدی که همه چیز ترسناکه!

 فقط نسبت و جایگاه و مکان و زمانش متفاوته...

مثلا یک بچه ممکنه از تاریکی و سگ بترسه و چند سال بعد از نمرات و امتحان و بعد تر از و سپس از کار و اخراج شدن و فرزندانش  و زندگی و ... تا آخر عمر فقط میترسه:)

به طور خلاصه بخوام بگم تقریبا میشه گفت زندگی جدا ترسناکه اگه به همه حرفای اونا توجه کنید و جمعش کنید میشه همه زندگی ترسناکه...

مخصوصا زندگی تو مریخ خودمون؛)

با وجود این ترس بازم ادامه میدیم نه اینکه بخوایم ما محکومیم به ادامه دادن این بستگی به خودمون داره که چجوری محکومیتمونو طی کنیم

نه نمیخوام مثل این سه نقطه ها بگم بلد نیستید زندگی کنید و همیشه شاد باشید و این چرندیات؛ اینایی که اینا رو میگن خودشونم میدونن داره گه میخورن ولی ادامه میدن چون یا ساقیشون حلال خوره یا  پول توشه و یا چیزی در سر ندارن...

خواستم بگم  تو جهنم زندگی میکنی و از همه چی میترسی و روز به روز داری بیشتر توی باتلاق فرو میری و هیچکس هرگز کمکت نخواهد کرد مگر به خاطر منافع شخصیش پس قبل از اینکه هیولای زندگی تو رو ببلعه فرار کن:)

 توضیح خاصی برای فرار نمیدم فقط در همین حد راهنمایی میکنم که اگه فردا مردی نگن بهتر یه اشغال از روی زمین برداشته شد و به عنوان یک حسرت ازت یاد شه...

برخلاف ظاهرش اینکار کشندست و زندگی رو ترسناک تر و خیلی بدتر از اونی که هست میکنه و این شیوه اصلا پیشنهاد نمیشه؛ همون مثل یه حیوون راحت زندگی کنید و بی‌خیال  همه چیز 

هر چی کثیف تر شی زندگی راحت تر و بهتر میشه

هر کی هم مخالفه بگید پارکشو عوض کنه

زمین جای خوب بودن نیست....