یک قلم متن

یک قلم متن

وبلاگی پر از چندیات بی ربط ✨
یک قلم متن

یک قلم متن

وبلاگی پر از چندیات بی ربط ✨

وجدان یا انتقام

اولش فکر میکردم کار ساده ایه 

اینکه مترادفا با کسی که آزارت داده و ازش کینه داری و بهت ظلم کرده؛

 دقیقا همینطور رفتار کنی،

یا حداقل در زمان مناسب ضربه ای سخت بهش بزنی؛

برخلاف تصورات مضحک من ، نه من نمیتونم:|

الان پس از سالها وقتش رسیده:) 

شرایط ضربه زدن و همه چیز آمادست اما من استرس دارم من نمیتونم! 

نه نمیتونم !

دارم خودمو قانع میکنم اگه اینکار و انجام بدم؛

به خودم سود میرسه،

به دیگران هم سود میرسه،

ازین یارو انتقام میگیرم،

دلم خنک میشه و وووو 

ولی نه نمیتونم اصلا نمیتونم! 

به طرز مضحکی دست و دلم نمیره:|

ینی چی من سالها منتظر بودم و حالا وقتشه پس چه مرگمه!

انجامش بده بخاطر تمام گریه ها و درد ها و غم ها چرا نمیتونم!

اصلا من احمق چرا حس نمیکنم که چقدر ازش متنفرم!

تازه اگه این کارو نکنم اون طی اتفاقاتی اینو دود میکنه و اصلا هیچی به هیچی میشه و به دیگران لطمه میزنه؛

چرا نمیتونم پاشو احمق به خودت بیا پاشو:| 

منطقی نیست، احمقانه اما برخلاف تمام مدت که فکر میکردم وقتش که برسه پارش میکنم؛ 

الان نمیتونم و میخوام بزنم زیر گریه:|

هر لحظه ممکنه زمانم تموم شه...

 اگه نتونم خودمو قانع کنم چی؟

آیا بعدا پشیمان خواهم شد؟!

یا خرسند؟!

شاید خیلی سال بعد پس از ۴۰-۵۰ سالگی بخاطر انجام ندادنش شاد باشم:/ 

اما مطمئنا فعلا پس از پایان زمان خودمو لعنت میکنم چرا انجامش ندادم...

شاید در کهن سالی هم  پشیمون شم اصلا!

قلبم مچاله شده اما دستم نمیره ...

شرایط بدیه...

و در همین حین چیکار کنم ؟ بیام با وبلاگم حرف بزنم:) این عالیه

وجدان یا کینه مساله اینست  ...

خودمو قانع میکنم حداقل بخشیو رو انجام بدم نه بخاطر بقیه و یا کینه حداقل بخاطر خودم!...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد