یک قلم متن

یک قلم متن

وبلاگی پر از چندیات بی ربط ✨
یک قلم متن

یک قلم متن

وبلاگی پر از چندیات بی ربط ✨

طفل حسین


لب هایش چون زمین  خشک ترین بیابان ها ،

 زمینی که سالیان دراز آب نخورده،ترک برداشته بود.

در کنار ترک های خشک لبش، رود خون جاری بود.

گرما امانش را بریده و خورشید هر دم با شمشیر آفتاب زخمی به او میزند.

سالش به یک نرسیده بود  که خشک شدن دریای دلش را به زبان اورد،

عطش تشنگی را فقط با شیون و گریه به گوش دیگران میرساند.

پدر به رفع حاجت طفل ، او را روی دستان گرفت و به طرف خیل دشمن شتافت، تا آتش دل طفل را بر جرعه ای خاموش کنند،

اما سگان پست ،

به طفل شش ماهه به جای آب ، شربت شهادت دادند...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد