یک قلم متن

یک قلم متن

وبلاگی پر از چندیات بی ربط ✨
یک قلم متن

یک قلم متن

وبلاگی پر از چندیات بی ربط ✨

واقعا مشکل خیلی از ما انسانها این است که:

واقعا مشکل خیلی از ما انسانها این است که:


همانقدر که مسخره می کنیم احترام نمیگذاریم

همانقدر که اشتباه میکنیم تفکر نمیکنیم

همانقدر که عیب میبینیم برطرف نمیکنیم

همانقدر که از رونق می اندازیم رونق نمی‌بخشیم

همانقدر که کینه به دل می گیریم محبت نمیکنیم

همانقدر که حرف میزنیم عمل نمیکنیم

همانقدر که می گریانیم شاد نمیکنیم

همانقدر که ویران میکنیم آباد نمیکنیم

همانقدر که کهنه میکنیم تازگی نمی‌بخشیم

همان قدر که دور میشویم نزدیک نمیکنیم

همانقدر که آلوده میکنیم پاک ""نمیکنیم


از نظر ما همیشه دیگران مقصرند و ما گناه نمیکنیم!


مست شوید !


مست شوید

تمام ماجرا همین است،

مدام باید مست بود،

تنها همین.


باید مست بود تا سنگینی رقت‌بار زمان که تورا می‌شکند

و شانه‌هایت را خمیده می‌کند را احساس نکنی،


مادام باید مست بود،

اما مستی از چه؟

از شراب از شعر یا از پرهیزکاری،

آن‌طور که دلتان می‌خواهد مست باشید


و اگر گاهی بر پله‌های یک قصر،

روی چمن‌های سبز کنار نهری

یا در تنهایی اندوه‌بار اتاقتان،


در حالیکه مستی از سرتان پریده یا کمرنگ شده، بیدار شدید


بپرسید از باد از موج از ستاره از پرنده از ساعت


از هرچه که می‌‌وزد

و هر آنچه در حرکت است،

آواز می‌خواند و سخن می‌گوید


بپرسید

اکنون زمانِ چیست؟


و باد، موج، ستاره، پرنده،

ساعت جوابتان را می‌دهند


زمانِ مستی است


برای اینکه برده‌ی شکنجه دیده‌ی زمان نباشید


مست کنید،


همواره مست باشید،


از شراب از شعر یا از پرهیزکاری،


آن‌طور که دل‌تان می‌خواهد.


#شارل_بودلر




"تاکستان سرخ" /  #ونسان_ونگوک / 1888

من درون یک هواپیمای در حال سقوطم



گاه گاه خود را درون یک هواپیمای در حال سقوط فرض میکنم

بین مردمی که جیغ میکشند و برای نجات دعا میکنند

و خود را میبینم که کاملا بی حس فقط پره های یک فرفره را میچرخانم

و در درون خود آنها را مسخره میکنم

و در کاخ ذهنم 

با خود میگویم

اگر بمیرم از زندگی قبلی خود راضی بوده ام؟

اگر نجات یابم همین راه را ادامه خواهم داد؟

آیا من اشتباه کرده ام؟

آیا راه درستی را انتخاب کرده ام؟

آیا این حادثه تاوان اشتباهات من است؟

و بعد تصیمیم میگیرم که چه کرده ام...

پس از سقوط هواپیما من نجات میابم

و تصمیماتم را عملی میکنم...


آیا میتوان با فرشتگان ارتباط برقرار نمود؟

شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) -آیا می‌توان با ملائکه و جبرئیل ارتباط برقرار کرد و صحبت نمود؟پاسخ اجمالی :از نظر عقلی، به دلیل نوع خلقت و بُعد روحی وجود انسان که مجرد و ملکوتی و هم‌سنخ ملائکه است، این ارتباط ممکن می‌شود. از نظر نقلی نیز، آیات مربوط به گفت‌وگوی مریم و ساره با فرشتگان، و … و روایات مربوط به تمثّل ملائکه برای انسان‌های غیر معصوم و نیز روایات گفت‌وگوی فرشتگان با حضرت زهرا(س) و ائمه اطهار(ع) و … این مسئله را اثبات می‌کنند. اما آنچه گفته شد الزاماً به معنای تحقق این ارتباط برای همه انسان‌ها نیست.

پاسخ تفصیلی
به گزارش شفقنا به نقل از اسلام کوئست نخست باید دانست که؛ جهان هستی به دو بخش شهود و غیب تقسیم می‌شود. مقصود از عالم شهود، جهان و موجودات مادی است که با حواس پنج‌گانه قابل درک می‌باشند؛ و مقصود از جهان غیب، آن بخش از جهان و موجوداتی است که با حواس پنج‌گانه قابل درک نیستند؛ یعنی جهان معقول و مجرّدات نوریه‏.[۱]
امکان ارتباط این دو بخش از جهان و موجودات آن، همیشه مورد توجه انسان بوده و یکی از مسائل مربوط به آن، ارتباط انسان‌هایی غیر از پیامبران و ائمه با فرشتگانی از جمله جبرئیل است.
از نگاه شیعه، این مسئله نسبت به امامان معصوم(ع) ویژگی خاصی پیدا می‌کند؛ چراکه به اعتقاد ایشان جانشین پیامبر(ص) نیز مانند او از دانش فرابشری برخوردار است؛ با این تفاوت که پیامبر(ص) از طریق وحی اصطلاحی از این دانش برخوردار می‌شود؛ ولی جانشینان او که از وحی ویژه پیامبران برخوردار نیستند، با استفاده از منابع دیگر از جمله گفت‌وگو با فرشتگان از این دانش برخوردار می‌شوند.
در باره این موضوع که آیا غیر از پیامبران و امامان(ع)، افراد دیگری نیز قدرت ارتباط با فرشتگان را دارند یا خیر، باید گفت؛ عده‌ای بر این باورند که چون انسان، موجودی مادی است و با خداوند و عالم غیب سنخیتی ندارد، ارتباط او با عالم غیب امکان ندارد.[۲] اما عده‌ای دیگر معتقدند که با توجه به وجود انسان و ویژگی‌های روحانی و توانایی‌های وی، ارتباط او با عالم غیب و ملائکه ممکن خواهد بود.[۳] منابع دینی نیز بر امکان و تحقق تاریخی این امر دلالت دارند.
امکان ارتباط انسان با ملائکه از نگاه عقل و نقل
در نگاه عقلی با توجه به ماهیت دو بعدی انسان (روحانی و جسمانی)، او می‌تواند هم با عالم ماده و هم با عالم ملکوت ارتباط داشته باشد.[۴] انسان، ذاتاً استعداد ارتباط با موجودات غیبی از جمله فرشتگان و شیاطین، و تأثیرپذیری از آنها را دارد.[۵]
در آموزه‌های دینی، امکان ارتباط انسان با ملائکه مسلّم فرض شده است؛ که در دو بخش ذیل بیان می‌شود:
الف. افرادی غیر از پیامبران و امامان
در آیات و روایات اسلامی، مواردی وجود دارد که از ارتباط افرادی با فرشتگان حکایت می‌کند که پیامبر و امام نبوده‌اند:
۱. مریم(س): در آیاتی سخن گفتن فرشتگان با مریم به صراحت بیان شده است؛ مانند این آیات شریفه: «و [به یاد آورید] هنگامى را که فرشتگان گفتند: اى مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته و بر تمام زنان جهان، برترى داده است … و هنگامى که فرشتگان گفتند: اى مریم! خداوند تو را به کلمه‌اى (وجود با عظمتى‏) از طرف خودش بشارت می‌دهد که نامش “مسیح، عیسى پسر مریم” است …».[۶]
در آیاتی دیگر گفت‌وگوی جبرئیل با مریم(س) نیز به تصویر کشیده شده است:
«در این هنگام، ما روح خود را به سوى او فرستادیم و او در شکل انسانى بی‌عیب و نقص، بر مریم ظاهر شد! او [سخت ترسید و] گفت: من از شرّ تو، به خداى رحمان پناه می‌برم اگر پرهیزگارى! گفت: “من فرستاده پروردگار توام [آمده‌ام] تا پسر پاکیزه‌اى به تو ببخشم!” …».[۷]
۲. ساره(س): ساره، همسر حضرت ابراهیم(ع) از افرادی است که نه پیامبر بوده و نه امام، اما با این وجود به گفت‌وگو با فرشتگان پرداخته است. قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید: «و همسرش ایستاده بود، [از خوشحالى] خندید پس او را بشارت به اسحاق، و بعد از او یعقوب دادیم. او گفت: “واى بر من! آیا من فرزند می‌آورم در حالى که پیرزنم، و شوهرم نیز پیرمردى است؟! این راستى چیز عجیبى است!” [فرشتگان] گفتند: آیا از فرمان خدا تعجب می‌کنى؟! این رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است چرا که او ستوده و والا است».[۸]
همچنین «سامری» جبرئیل را در زمان حضرت موسی(ع) دیده بود،[۹] مردم سرزمین بابِل با دو فرشته به گفت‌وگو پرداختند،[۱۰] قوم لوط نیز فرشتگانی را دیده و نیت بدی نسبت به آنها داشتند،[۱۱] مسلمانان نیز در جنگ بدر، فرشتگانی را دیدند که به کمکشان آمده بودند.[۱۲]
۳. امّ سلمه(س): یک‌بار که این همسر پیامبر(ص) نزد ایشان بود، جبرئیل بر حضرتشان نازل ‌شد؛ اما امّ سلمه پنداشت که او دحیه کلبی است.[۱۳]
۴. ابوذر: در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: رسول خدا(ص) به ابوذر فرمود: «اى أبوذر! چرا از کنار ما رد شدی و به ما سلام نکردی؟!» گفت: گمان کردم دحیه کلبى براى کارى شخصى با شما خلوت کرده‌(و نخواستم مزاحم شوم). فرمود: «اى أبوذر! او جبرئیل بود و گفت: اگر أبوذر به ما سلام کرده بود جوابش را می‌دادیم»، پس همین که أبوذر دانست که او جبرئیل بوده، خدا می‌داند که چه اندازه پشیمان شد [و افسوس خورد] که چرا بر او سلام نکرد».[۱۴]
ب. پیامبران و امامان
در میان معصومان، ارتباط پیامبران(ع) با ملائکه و جبرئیل امری مسلّم است؛ ولی نسبت به بقیه آنها باید از روایات استفاده کرد. به تعدادی از این روایات اشاره می‌شود:
۱. امام علی(ع) جبرئیل را به دفعات به صورت «دحیه کلبی» در نزد پیامبر(ص) مشاهده فرمود.[۱۵]
۲. علاوه بر آن‌که جبرئیل(ع) با حضرت فاطمه(س) بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) سخن می‌گفت،[۱۶] از ام سلمه نقل است که: هنگام عروسی فاطمه(س) از او مقداری عطر خواستم. ایشان ماده بسیار خوشبویی به من داده و گفتند که از میان لباس دحیه افتاده و دحیه گفته که آن‌را بردارد. سپس رسول خدا(ص) فرمود: «آن شخص، جبرئیل بوده و آن ماده خوشبو، عنبری است که از میان بال‌های او افتاده است».[۱۷]
در همین راستا امام صادق(ع) در روایتی، می‌فرماید:
«این‌که فاطمه، محدَّثه نامیده شده است، به جهت این است که فرشتگان از آسمان فرود می‌آمدند و ـ مانند ندا کردن مریم دختر عمران ـ او را [این چنین] ندا می‌کنند: ای فاطمه! همانا خداوند تو را برگزید و پاکیزه گردانید و بر زنان جهان برگزید؛ ای فاطمه! فرمان برِ پروردگار خویش باش و سجده کن و با رکوع کنندگان رکوع نما؛ پس او با فرشتگان صحبت می‌کند و آنها با او حدیث می‌گویند. پس یک شب به آنها گفت: آیا زنِ برتری داده شده بر زنان جهان، مریم دختر عمران نیست؟ پس آنها گفتند: نه، همانا مریم برترین زن‌های جهان خود بود؛ و خداوند تو را برترین زن‌های جهان خود و جهان او و برترین زنان از اول تا آخر جهان قرار داده است».[۱۸]
۳. امام باقر(ع) می‌فرماید: «همانا جانشینان پیامبر طرف گفت‌وگوی فرشتگان هستند».[۱۹] «همانا که علی(ع) محدَّث بود … فرشته‌ای با او سخن می‌گفت».[۲۰] امام(ع) در ادامه روایت، این نتیجه‌گیری راوی که «پس او پیامبر بوده است» را ردّ کرده و به نمونه‌هایی از گفت‌وگوهایی اشاره می‌کند که طرف گفت‌وگو در آنها پیامبر نبود؛ مانند «صاحب سلیمان»، «صاحب موسی» و «ذوالقرنین».[۲۱]
نتیجه‌گیری
با توجه به این‌که انسان دارای دو بعد روحی و جسمی است، او می‌تواند با ملائکه و جبرئیل ارتباط برقرار کند؛ اما الزاماً به معنای تحقق این ارتباط برای همه انسان‌ها نیست.

[۱]. سجادى‏، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامى، ج ‏۲، ص ۱۰۷۹ و ۱۲۲۹، تهران، دانشگاه تهران‏، چاپ سوم‏، ۱۳۷۳ش.
[۲]. به نقل از: شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج ۲، ص ۲۵۱، بیروت، دارالمعرفه، ۱۳۹۵م؛ رازی، ابوحاتم، اعلام النبوه، ص ۳، تهران، انجمن فلسفه ایران، ۱۳۹۷م؛ معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، ج ۱، ص ۳۲، قم، مؤسسه انتشارات اسلامی، ۱۴۱۵ق.
[۳]. ر. ک: صدر المتألهین شیرازی، مفاتیح الغیب، ص ۱۵۱ – ۱۵۵، تهران، مؤسسه تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳ش.
[۴]. التمهید فی علوم القرآن، ج ۱، ص ۳۳.
[۵]. ر. ک: مفاتیح الغیب، ص ۲۳۲ – ۲۴۹؛ صدر المتألهین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج ۷، ص ۲۴ – ۲۸، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۹۸۱م.
[۶]. آل عمران، ۴۲ ـ ۴۳ و ۴۵.
[۷]. مریم، ۱۶ – ۲۱.
[۸]. هود، ۷۱ – ۷۳. همچنین ر. ک: ذاریات، ۲۴ – ۳۰.
[۹]. طه، ۹۵ – ۹۶.
[۱۰]. بقره، ۱۰۲.
[۱۱]. قمر، ۳۷.
[۱۲]. آل عمران، ۱۲۳ – ۱۲۴.
[۱۳]. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج ۶، ص ۹۶ – ۹۷، بیروت، دارالفکر،۱۴۰۱ق؛ قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج ۷، ص ۱۴۴، بیروت، دارالفکر، بی‌تا.
[۱۴]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ‏۲، ص ۵۸۷، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
[۱۵]. عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی، ج ‏۲، ص ۷۰، تهران، المطبعه العلمیه، چاپ اول، ۱۳۸۰ق.
[۱۶]. کافی، ج ‏۱، ص ۲۴۱.
[۱۷]. طوسی، محمد بن حسن، الأمالی، ص ۴۱ – ۴۲، قم، مؤسسه البعثه، ۱۴۱۴ق.
[۱۸]. صدوق، محمد بن على، علل الشرائع، ج ‏۱، ص ۱۸۲، قم، کتاب‌فروشى داورى، چاپ اول، ۱۳۸۵ش؛ طبرى آملى، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامه، ص ۱۵۲، قم، بعثت، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
[۱۹]. کافی، ج ‏۱، ص ۲۷۰.
[۲۰]. همان، ص ۲۷۱.
[۲۱]. همان.

اثر دعـــای مادر


اثر #دعـــای مادر 

از ابوسعـید ابوالخیر سوال کردند: 
این #حسن_شـهرت را از کجا آوردی؟ 

او گفت: شبی مـ♡ـادرم از من آب 
خواست دقایقی طول کشید تا آب 
بـــیاورم وقـتی به ڪنارش رفــتم 
خواب او را گـــرفته بود دلم نیامد 
ڪه بـیدارش کنم بکنارش نشستم 
تا پگاه مادر چشمانش را باز کرد و 
کاسه آب را در دسـتان من دید پی 
به ماوقــع بُـــرد. 
گفت: فرزندم امیدوارم #نامـت 
عالم گیر شــود داستانی بود کوتاه 
که به ارزش و اعتبار #مـــقام‌مـادر 
در پیشگاه حضـرت دوست داشت! 

بیاییم با بلند نکردن صدا و پشت 
گوش نیانداختن سخنان این موجود 
عـزیز او را از خود راضی ڪنیم ڪه 
بدست آوردن دل والـدین مخـصوصا 
مادر و وجود دعــای ایشان پشت سر 
هـمه مان باعث #ســــــعادت و نیڪ 
بخـتیمان خـــواهد شــد.

چرا بعد از عطسه الحمدلله میگوییم ؟!


علت گفتن الحمدلله بعد از عطسه اینست که ضربان قلب در هنگام عطسه متوقف میشود و سرعت عطسه 100کیلومتر در ساعت است و اگر به شدت عطسه کردی ممکن است استخوانی از استخوان هایت بشکند و اگر سعی کنی جلو عطسه را بگیری باعث میشود خون در گردن و سر برگردد و سپس باعث مرگ شود و اگر در هنگام عطسه چشم هایت را باز بگذاری ممکن است از حدقه بیرون بیاید! 
و برای آگاهی در هنگام عطسه همه دستگاههای تنفسی و گوارشی و ادراری از کار می ایستد و قلب هم از کار می افتد رغم اینکه زمان عطسه بسیار کوتاه است و بعد آن به خواست خدای مهربان بدن به کار می افتد اگر خدا بخواهد که به کار افتد گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است به همین دلیل الحمدلله میگوییم. میگوییم خدایا شکرت برای سلامتی که به بدنم دادی و شکرت برای بیماری هایی که به من ندادی.. 
خدا را شکر 

مهلک ترین سلاح شیطان


روزی شیطان همه جا اعلام کرد قصد دارد از کارش دست بکشد و وسایلش را با تخفیف ویژه به حراج بگذارد! 
همه مردم جمع شدن و شیطان وسایلی از قبیل : غرور، خودبینی، شهوت، مال اندوزی، خشم، حسادت، شهرت طلبی و دیگر شرارت ها را عرضه کرد... 
در میان همه وسایل یکی از آنها بسیار کهنه و مستعمل بود و بهای گرانی داشت! 
کسی پرسید : این عتیقه چیست ؟ 
شیطان گفت : این نا امیدی است... 
شخص گفت : چرا اینقدر گران است؟ 
شیطان با لحنی مرموز گفت : 
این موثرترین وسیله من است ! 
شخص گفت : چرا اینگونه است؟ 
شیطان گفت : هرگاه سایر ابزارم اثر نکند فقط با این میتوانم در قلب انسان رخنه کنم و وقتی اثر کند با او هر کاری بخواهم میکنم... 
این وسیله را برای تمام انسانها بکار 
برده ام، برای همین اینقدر کهنه است


عروسک شیشه ای (داستان کوتاه ترسناک )


من میترسم 
میترسم از خورده شیشه های شکسته روی زمین 
میترسم از چراغای خاموش خونه 
من حتی از تکون خوردن پرده ها به دست بادم میترسم 
میترسم از کورسوی نور ماه که از پنجره وارد خونه میشه 
چون اون نور توی آشپز خونه میخوره... 

حس بدی دارم 
خیلی سردمه 
انگار اشکام از سرما یخ بسته 
انگار قلبم سنگ شده و از سینم بیرون افتاده 
انگار بدنم از شیشست و نمیتونم تکون بخورم... 
حس بدی دارم... 
انگار روی لباسام خون ریخته و من نمیتونم تکون بخورم که پاکش کنم 
و این عذابم میده 

دیگه نمیخوام به حرفای احساسم گوش کنم 
فقط میخوام به حرفای چشمام توجه کنم 
اونا فقط مچ پای مادرمو که توی خون خوابیده نشونم میدن... 
نور خبیث ماه دقیق روی اون تابیده... 

دقیق یادم نیس چی شده... 
فقط پدرمو بخاطر میارم که از آشپز خونه با چاقوی خونی به سمت من میومد 

تق تق تق 
اوه خدای من صدای در 
حتما همسایمون اومده سراغ گربش... 
گربشو میبینم اون زیر شیشه های شکسته پنجره خوابیده... 
بی حرکت و بی حس... 
کمی خون هم روی پوست سفیدش ریخته... 
اون مرده 

اون درو شکست... 
مادرمو دید 
جیغ زد... 
دویید سمت تلفن 
به پلیس زنگ زد... 
کمی اروم شد... 
گربشو دید... 
جیغ زد... 
گریه کرد... 
عجیبه که چرا برای مادرم گریه نکرد 
گربشو بغل کرد... 

منو دید 
به سمتم اومد 
با تعجب نگام کرد 
گفت 
چقدر شبیه آلیسه 
اما این فقط یه عروسک شیشه ایه 
اما چرا لباشاش خونیه؟ 
انگار داشته گریه میکرده و اشکاش یخ زده 
اوه نه خدای من غیر ممکنه 
انگار قلبشو از سینش در اوردن 
واین تیکه سنگ روی زمین شبیه قلبه 

آلیس؟! 
نمیدونم شاید اسمشو شنیدم؟ 
اما نمیشناسمس... 

پلیسا رسیدن 
وارد خونه شدن 
و به زن همسایه گفتن 
یه مرد جلوی چشماشون مرده که از این سمت میومده... 
اون مرد قبل از مرگش گفته... 

اونا علت مرگ مردو چاقو میدونستن 
اما وقتی کالبد شکافی کردن دیدن که تمام اعما و احشا بدن مرد ... 


بعدش زن همسایه چشمش به پرده ها خورد 
که باد اونا رو تکون میداد 
اونا به یک دست برخورد میکردن 
دسته یه بچه... 

زن همسایه به اون اشاره کرد 
و باز جیغ کشید 

چون اون دختر بچه به دار اویخته شده بود 
تمام بدنش پر از کبودی و زخم بود 
وانگار همه پوست بدنشو بهم دوخته بودن... 

پلیس سعی کرد زن همسایه رو آروم کنه 
اما اون فریاد میکشید 
و با با صورت بر افروخته گریه میکرد 
انگار روح دیده باشه 
اون فریاد میزدو 
میگفت اون آلیسه... 

پلیس یهو شکه شد ... 
و با تعجب به من نگاه کرد... 
چشماشو گرد کرده بود 
با ترس نگاهم میکرد... 

چیزی نگفت فقط دست زن همسایه رو گرفت 
و از خونمون خارج شد... 

و فقط یادمه که یه مایع بد بو ریختن تو خونه... 
بعدش آتیش... 

تو اون اتیش... 
من آلیسو دیدم... 
انگار اونم گریه میکرده... 
قلب اونم از سینش در اوردن... 
من میبینم... 
چنگ ها و خون هایی که روی دیوار ریخته... 
اما دیگه نمیترسم... 
و حس میکنم ... 
اشکام آب شدن... 
... 

یه صدای مخدوش میاد... 
صدا میاد... 
اون پلیسه به زن همسایه میگه 
اون مرد گفته... 
دخترم به یه عروسک شیشه ای تبدیل شده... 
و به من حمله کرد 
علت مرگشم تراشه های شیشه بودت که تمام اعضا و احشا بدنشو پاره پاره کرده... 

ینی آلیس کی بوده؟ 
هنوز هم اینو نمیفهمم... 
اما خوابم میاد... 
خوابـــــــ...




معجزه ای در کاخ امام هشتم


: ﺑﺨﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﻗﺸﻨﮕﻪ : ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺗﻬﻮﯾﻪ ﺍﯼ ﺣﺮﻡ آﻗﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ‏( ﻉ‏)، ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺩﺍﺧﻞ ﺻﺤﻨﺎ ﺭﻭ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﭼﺸﻤﺶ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﻪ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻓﻮﻻﺩ آﻗﺎ، ﺭﻭ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﺘﺮﺟﻤﺶ ﭼﺮﺍ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺷﻠﻮﻍ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺘﻤﺎﻟﻬﺎ ﭼﯿﻪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﯿﺒﻨﺪﻥ؟؟ ﮔﻔﺖ؛ ﻣﺎ ﺷﯿﻌﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻫﺮ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻣﯿﺎﯾﻢ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺘﻤﺎﻻ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﻨﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﻣﺸﮑﻠﻤﻮﻥ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺣﻞ ﺑﺸﻪ. ﮐﻪ ﺩﯾﺪم ﻣﻬﻨﺪﺱ ﮐﺮاﻭﺍﺗﺸﻮ ﺍﺯ ﮔﺮﺩﻧﺶ ﺩﺭآﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﺴﺖ ﺑﻪ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻓﻮﻻﺩ آﻗﺎ. ﭼﻨﺪ ﻗﺪﻣﯽ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺩﻭﺭ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﺗﻠﻔﻨﺶ ﺯﻧﮓ ﺧﻮﺭﺩ ﻣﺘﺮﺟﻢ ﻣﯿﮕﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺣﺎﻟﺶ ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﺷﺪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﺴﺖ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯﯾﻦ ﮐﻪ ﺣﺎﻟﺶ ﺑﻬﺘﺮ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ، ﺩﺳﺘﺎﺵ ﻣﯿﻠﺮﺯﯾﺪ ﮔﻔﺖ ﺧﺎﻧﻤﻢ ﺑﻮﺩ ﻣﺎ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ، ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻓﻠﺞ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﮐﺠﺎیی، ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﭼﺮﺍ ﮔﻔﺖ ﯾﻪ ﺷﺨﺼﯽ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺭﺿﺎ ﻫﺴﺘﻢ ﻫﻤﺴﺮﺗﻮﻥ ﻣﻨﻮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺩﺧﺘﺮﺗﻮﻥ رو ﺑﺒﯿﻨﻢ، ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻨﺪ ﻟﺤﻀﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﭽﻪ، ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻬﺶ ﮐﺮﺩ ﯾﻪ ﺩﺳﺘﯽ ﺭﻭ ﺳﺮﺵ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺑﻪ آﻗﺎﺗﻮﻥ ﺑﮕﯿﺪ ﻣﺸﮑﻠﺶ ﺣﻞ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺑﻌﺪ ﺍﺯﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﺮﮔﺸﻢ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﭽﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺭﻭ ﺟﻔﺖ ﭘﺎﻫﺎﺵ ﺩﺍﺭﻩ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺮﻩ ﺍﯾﻦ آقا ﮐﯽ ﺑﻮﺩ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﯼ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻓﺘﻢ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ .. ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏ ﯾﺎﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﻣﻮﺳﯽ ﺍﻟﺮﺿﺎ. ﺍﮔﻪ ﺍﻗﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ﺭﻭ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﯼ ﺗﻮﯼ ﻫﺮ ﮔﺮﻭﻫﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﮐﭙﯿﺶ ﮐﻦ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺩﻋﻮﺗﺖ ﮐﻨﻪ . ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏ ﯾﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ‏( ﻉ‏) ﻣﻦ ﮐﻪ به ﻋﺸﻖ ﭘﺎﺑﻮﺱ ﻣﻮﻻﻡ ﮐﭙﯽ ﮐﺮﺩﻡ اینو به اشتراک بزار و بدون قرار نیست پولی بهت برسه یا خبرخوشی فقط آدمهایی رو الان تو این لحظه یاد خداشون میندازی تا یادشون باشه خدا هست!!! قول میدی پخشش کنی ⁦❤️