یک قلم متن

یک قلم متن

وبلاگی پر از چندیات بی ربط ✨
یک قلم متن

یک قلم متن

وبلاگی پر از چندیات بی ربط ✨

غلط؟!

دیروز یارویی اومد و کمک خواست.

و یک گاو نه اسمم چی بود؟ بی‌خیال!

همون گاو مذکور طبق معمول  بهش تا جای ممکن کمک کرد:)

اولین بار که به این کار وارد شدم هیچ کس کمکم نکرد و تا حدی یکی سرم کلاه گذاشت و پولمو خورد

ولی این یارو اومد و ازم کمک خواست منم کاملا و رایگان کمکش کردم؛

البته کمی رو پیش خودم نگه داشتم چون خب یکم خباثت درونم بود!

بعد از اینکه کارش راه افتاد راجب کارش گفت...

و اصرار داشت توی مواد چیزی که تولید میکنه مواد مخدر نداره:|

منطقی باش چرا یهو اینو خب مشکوکه چرا اصرار داره مواد نداره؟!

مگه من حرفی زدم یا کسی پرسید یا شبهه ای بود؟!

من فقط در راه کسب و کار حلال و در راه خدا کمکش کردم؛ ولی شاید طرف مواد فروش باشه

اعصابم بهم ریخت!

لعنت به من!

این دفعه صدمه که دارم خودمو لعنت میکنم که هرگز به کسی کمک نکنم!

ولی دوباره همون داستان:|

حالا قبلا بهتر بود ولی این بار....

نمیدونم چیکار کنم ولی راهی برای جلوگیری نیست...

نمیدونم گزارش بزنم و کارشو ببندم اما ممکنه راست هم بگه...

ولی معتادا آدمای چرچیل تر و حقه باز ترین و اینکه مفت کارشو راه انداخت نمیتونه نشانه باشه؟!

نمیدونم...

بهم آیدی تل هم داد که باهاش حرف بزنم و کمک کنم اما قشنگ مشخص بود پیشنهادش چیز دیگست:)!

" شاید بهتره بهش نزدیک شم و سر از کارش درارم" ولی اینم خوب نیست اگه عاشقش شم و گندش در بیاد بدتر شه چی؟ 

هوفففف...

بی‌خیال فراموشش میکنم من نیت خوبی داشتم اون نجاسته که تقصیر من نیست!

اصلا اول باید برم تتو هرگز به کسی کمک نکن بزنم که یادم نره:)

بعدا فکر کنم ببینم چیکار کنم...

فعلا تا مدنی تحت نظر دارمش شاید فرضا فرضم غلط باشه خب...



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد