یک قلم متن

یک قلم متن

وبلاگی پر از چندیات بی ربط ✨
یک قلم متن

یک قلم متن

وبلاگی پر از چندیات بی ربط ✨

بزن !تقدیر بزن!سیلی بزن!

سروده اول :


بزن تقدیر

بزن!سیلی بزن!

بزن بر صورت سرخم...

بزن!

از چه میترسی؟!

بزن!

محکم بزن تقدیر ...

تو که اندوه نداری ز اشک من بزن!

بزن تقدیر!

بزن!

بزن بر تن رنجورم بزن! تو که عادت داری ... بزن!

بزن تقدیر!

بزن ...

محکم بزن!

با تمام توان بزن!

تو که از کودکی زدی بزن!

تو که بی دریغ زدی ، بزن!

بزن تقدیر ! 

بزن!

جوری بزن که خوب نشود ...

بزن تقدیر! بزننننننننننننننن!

که هر وقت میزنی ....

قوی تر میشوم!

وحشی تر میشوم!

و آزاد تر!

بزن !

با تمام طوفان های عالم بزن!

جوری بزن که مرگ کف بزند ...

بزن تقدیر بزن!

مبادا از اشک مادرم بترسی ...

بزن!

مبادا از خون پدرم بترسی ...

بزن!

مبادا ز درد خواهرم صبر کنی ...

بزن!

مبادا از تب برادرم لرز کنی ...

بزن ...!


حاشیه : این شعرو یه دختر 14 ساله میخونه در زمانیکه مادرش به یه بیماری نا علاج مبتلا شده و برادرش زخمی از جنگه و در حال مرگ و 2 خواهر خیلی کوچیکم داره

این سروده رو وقتی میخونه که خبر میارن پدرش در جنگ کشته شده ... و دستو پاهاشو قطع کردن و قلبشو از سینش بیرون اوردن و پرچم دشمنو تو قلبش فرو کردن


سروده دوم:


بزن تقدیر !

بزن!

حالا که در خون غلطیده ام ...

بزن!

تا جان در نفس دارم ...

بزن!

تا نعره در حلق دارم ...

بزن!

تا چشمانم بازست ...

بزن!

بزن تقدیر !بزن! رحم نکن! تعلیل نکن! درنگ نکن! صبر نکن !

بزنننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن!

بزن تقدیر بـــــــــ...زن!

بزنـ... تـــــــ...ا ...نمردهـــــــ... ا..م ... بـــــــــــــ....



حاشیه : ادامه شعر قبله که خواهر کوچک تر این دختر در پایان یک جنگ نابرابر (108 نفر در برابر 3004 نفر) میخونه و در حالیه که کلی زخم داره و روی زمین افتاده ...




#خاکستر گلهای رز

کپک مریض

کپک مریض

حس میکنم یه کپک مریضم ... 

چرا؟

حس میکنم یه کپکم چون

دراز به دراز روی تختم افتادم مثل یه کپک که روی سطح ترشی میوفته!

حس میکنم یه کپکم چون

رنگم پریده و سفید شدم مثل گچ مثل کپک روی ترشی

حس میکنم یه کپکم چون

مریض شدم ونمیتونم غذا بخورم وسبک شدم و روی  سرکه ترشی شناور شدم ...مثل یک کپک 

حس میکنم یه کپکم چون

بد اخلاق و عنق شدم و سر هر کی که شده غر و داد میزنم یه جوری که انگار میخواد گوشاشونو کر کنم...مثل یک کپک چون اگه کپک بخوری کر میشی ...

حس میکنم یه کپکم چون 

هر میاد بالای سرم و برام یه نسخه میپیچه و این آزار دهندست...مثل اونایی که از ترشی کپک زده ترشی بر میدارن و آرامش کپک ها را میخراشند...این دکتران عزیز هم همین طورند!البت ای کاش دکتر بودن-.-

حس میکنم یه کپکم چون

آزار دهنده و بد بوعم(حموم نمیرم چون مریضم) ولی بخاطر ترشی (صفات خوبم(عضوی از خانوادشون بودن)) مجبورن تحلم کنن....


هیچی خواستم بگم منو همه کپکای مریض چ تو خونه و بیمارستان و هر جای دیگه ازتون ممنونیم که تحملمون میکنین

و بدونین مثل یه کپک زندگی کردن سخته


این متنم تقدیم ب تمام کپک های رو ترشی و بیرون ترشی چ تو سطل آشغال چ تو کارخونه کپک سازی و هر جای دیگه که هستن  ^&^

امضا :کپک مریض( کَپَلَک کپک)