بعضی افکار مانند موریانه اند.
جمله که زیاد هم دور از ذهن نیست، زیرا هنگامی که این افکار وارد ذهن میشوند ،شروع به خوردن مغز میکنند . از مغزشروع میکنند و تا آخرین سلول را میخورد تا آنجا که دیگرهیچزچیز ازوجودت باقی نماند.
اگرفقط خودمان را میخوردند اشکالی نداشت ولی گاهی آنها اطرافیانمان را هم میخورند .
فقط همین افکار کوچک که از لحاظ جرمی کاملا بی وزنند میتوانند انسانی را از هم فروبپاشانند. راه درمان وگریزی هم نیست، پس از گفتن این جمله روانشان و روان پزشکان ابرو هایشان را در هم گره میزنند ، قصد جسارت نداشتم فقط خودتان هم که میدانید هیچ مسکنی نمیتواند بعضی درد های بیصدا را ساکت کند.مثلاً مادری که فردا فرزندش را اعدام میکنند ... آیا راهی هست؟!آیا واقعاً با دارو و مسکن و حرف زدن میشود مادر را آرام کرد؟ میشود فرزند را نجات داد؟ حتی اگر یادش رفت آیا واقعاً مشکل حل شده؟
موریانه افکار کوچک باشد اما قوی و ترسناک است، روزی که همه موریانه ها با هم حمله کنند. فکر نکنم آن زمان دیگر چیزی از ما باقی بگذارند. آدم هر چقدر قوی و بیخیال باشد باز هم روزی تمام میشود...
ای کاش کسی که شب ها بیاید و کیسه مشکی افکارر موریانه ای رابا خود ببرد و بفروشد ، من قول میدهم به او انعام هم بدهم.
#فقط یک فنجان حرف میزنم