یک قلم متن

یک قلم متن

وبلاگی پر از چندیات بی ربط ✨
یک قلم متن

یک قلم متن

وبلاگی پر از چندیات بی ربط ✨

اثر دعـــای مادر


اثر #دعـــای مادر 

از ابوسعـید ابوالخیر سوال کردند: 
این #حسن_شـهرت را از کجا آوردی؟ 

او گفت: شبی مـ♡ـادرم از من آب 
خواست دقایقی طول کشید تا آب 
بـــیاورم وقـتی به ڪنارش رفــتم 
خواب او را گـــرفته بود دلم نیامد 
ڪه بـیدارش کنم بکنارش نشستم 
تا پگاه مادر چشمانش را باز کرد و 
کاسه آب را در دسـتان من دید پی 
به ماوقــع بُـــرد. 
گفت: فرزندم امیدوارم #نامـت 
عالم گیر شــود داستانی بود کوتاه 
که به ارزش و اعتبار #مـــقام‌مـادر 
در پیشگاه حضـرت دوست داشت! 

بیاییم با بلند نکردن صدا و پشت 
گوش نیانداختن سخنان این موجود 
عـزیز او را از خود راضی ڪنیم ڪه 
بدست آوردن دل والـدین مخـصوصا 
مادر و وجود دعــای ایشان پشت سر 
هـمه مان باعث #ســــــعادت و نیڪ 
بخـتیمان خـــواهد شــد.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد