یک قلم متن

یک قلم متن

وبلاگی پر از چندیات بی ربط ✨
یک قلم متن

یک قلم متن

وبلاگی پر از چندیات بی ربط ✨

قاضی دل


ای کاش برای دل آدم هم قاضی ای بود

که هر وقت دلت شکست شکوه پیش آن بری

که هر وقت دلت تنگ شد شکوه پیش آن بری..

که هر وقت دلت گرفت شکوه پیش آن بری...

که هر وقت دلت زخم خورد شکوه پیش آن بری...

بروی به محکمه شکایت کنی از عالم بی معرفت...


شکوه کنی از عالم که مهر ملت در گرو کارشان است

شکوه کنی و فریاد بزنی

 و بخواهی بی تعلل اعدامشان کند،

محکومشان کند، 

حبسشان کند...

که شاید مرحمی باشد بر تمام زخم های کهنه دلت

اما...

در دل آدمیان برخی ها از اشرافند

حتی در دل آدم کاخ و زر و زور دارند

سنگترین آدم هم که باشی به آنها که برسی آب میشوی

و شکوه ات را ز آنان ترجیح می‌دهی دفن کنی ...

اینان

همان آنانند که زخم زدنشان مرحمست و

مرحمشان زخم...

دلم قاضی میخواهد

دلم میخواهد از همینان شکوه کنم....

و هنگام گفتن تک تک گناهانشان

گریه کنم

اشک بریزم...

و فریاد بزنم اینان ولی نعمتان کاخ قلب منند که مرا با شمشیر قضاوتشان کشتند ....

اعدامشان کنید....