یک قلم متن

یک قلم متن

وبلاگی پر از چندیات بی ربط ✨
یک قلم متن

یک قلم متن

وبلاگی پر از چندیات بی ربط ✨

دایره

دایره ارتباط  افراد مطابق شرایط متفاوت و گستردست؛ البته 

مثلا دایره ارتباط یک فرد عادی در حد چند نفر از اعضای خانواده و دوستانش هست.

در حالت بزرگتر مثلا یک شهردار علاوه بر مردم شهر ممکنه با شهرهای مجاور هم در تعامل باشه؛

به طبع یک استاندار در گستره بیشتر و در حد استان‌ها؛ و رئیس جمهور و پادشاه در سطح کشوری و ...

برا تفهیم بیشتر در مبنای بزرگ توضیح میرم تا در مثال کوچیک راحت تر درک بشه؛  فی الباب مثال یک وزیر دفاع  ، یک وزیر دفاع علاوه بر برسی داخل و توانمندی ها برسی میکند که ببیند شرایط بقیه کشورها چگونه و احتمال حمله و جنگ از کجا بیشتر است؛

چون جامعه مورد برسی این فرد خیلی بزرگه احتمال خطا زیاده! حتی دقیق ترین برسی ها و نقشه ها هم ممکنه شکست بخورن چون این فرد باید ذهن هزاران نفر رو بخونه و آماده دفاع باشه و این کار هر کسی نیست ؛و بیشتر شکست ها به این علت رخ میده!

( البته این یک مثال فرضیه واغلب  هیچ وقت  این طوری  و بقیشم خودتون تحقیق کنید !)

خب حالا در مبنای کوچکتر در مبنای یک انسان عادی معمولی ؛ 

اغلب افراد طبق درون گراو برون گرا و شرایط و ضوابط  و ازین گونه مسائل با افراد مختلفی معاشرت دارن؛ عمدتا با چند نفر عمیق و بقیه با جماعت بسیار زیاد  روابط سطحی دارن؛ خب مسئله اینه که این افراد هر کی یک زاویه دید، رفتار، واکنش و شرایط خاص خودشو داره که موجب ایجاد مشکلات متعدد میشه!

باز هم یک مثال غیر واقعی بزنم ؛ مثلا یک دزد فکر میکنه همه دزدن و جوانب احتیاط دزدی رو در نظر میگیره؛ یک انسان صادق همه رو صادق میبینه؛ یک دروغگو مدام با حس دروغ دیگران دستو پنجه نرم میکنه و دقیقا مشکل اینجاست! 

افراد مطابق دایره دید شخصی خودشون قضاوت میکنن، واکنش نشون میدن و گاهی آسیب میزنن... 

این وسط فقط یک انسان بیچاره خوبه که ضربه میخوره...

زمین جای مناسبی برای عادم های ساده و مهربون نیست...

چون نمیتونه مثل اونا فکر کنه و ضربه میخوره؛ فکر میکنه همه خوبن همه مهربون همه صادق همه چی خوبه؛ اما وقتی متوجه میشه که اینطور نیست و نبوده که ضربشو خورده ... 

اگه بخوای خیلی ساده زندگی کنی نمیزارن و نمیشه چون در حد مرگ فقط ضربه می‌خورید! حتی اگه مثل همون وزیر دفاع کلی سد دفاعی هم بچینی و مراقب همه چیز باشی دوباره یکی با ذات کثیف تر پیدا میشه که بهت ضربه بزنه!

دو حالت داره یا باید مثل خودشون بشی یا ضربه فنیت میکنن!

 


 تصمیم گرفتم باز همون عادم منزوی افسرده تو لاک خودم باشم ...

ازینکه تغییر کردم متنفرم...

نباید از لاک امن دفاعیم بیرون میومدم؛

 نباید به عادما اعتماد میکردم، 

نباید بهشون تکیه میکردم،

نباید دوسشون داشت،

ولی اشکالی نداره...

تجربه شد...

برمیگردیم ب لاک دفاعیمان:) 

اینبار با کوله باری از تجربه...

شما هم گوش کنید ؛

زده به سرم برم تتو کنم رو دستم ک هیچ وقت به عادما اعتماد نکنید تا یادم نره... 

ولی حس خوبی داره...

مثل یه گول شیرین میمونه:) ولی انجامش نده چون یه دام بزرگه...

حوصله توضیح اینکه چی شد رو ندارم ولی خب ب طور خلاصه 

همه چیزمو بردن و تنهام گذاشتن و داشتم غرق میشدم ک باز خدا یادش افتاد منم هستم!

اون یکیم بزارید بعدا کاملا راجب کور شدگی حرف میزنم ...


سایونارا؛)

نظرات 4 + ارسال نظر
رامین دوشنبه 4 دی 1402 ساعت 15:52 https://frozenblogger.blogsky.com/

خب میتونی با آدم ها ارتباط داشته باشی ولی اعتماد نکنی
میدونم دو رویی محسوب میشه ولی باید آدم یاد بگیره زبونش از دوستی و مرام و معرفت حرف بزنه ولی در خفا از پشت خنجر بزنه.

من نمیتونم اینجوری زندگی کنم اصلا به وجودیتم توهین میشه! یه مدت سعی کردم به شیوه پلیدان زندگی کنم نتونستم در وجودم نمیگنجه...
سعی کردم نشد و بیشتر حالم بد میشه:)
همون تنهایی بهتره...

ماهش دوشنبه 4 دی 1402 ساعت 22:58 http://badeyedel.blogsky.com

منم هی میرم تو لاک خودم چون همه ش بدی می بینم اما خودم قابلیت بدی کردن ندارم یعنی تا یه حدی می تونم بد باشم بیشتر از اون به قول شما پلید میشم و دوست ندارم پلید باشم و آلوده بشم
اما می دونید خدا از ما می خواد با تمام این اتفاقات به دیگران باز هم محبت کنیم باز هم اعتماد کنیم اما همیشه حواسمون باشه احتمال خیانت هست لازمه یادمون باشه محبت رو از حد بیشتر انجام ندیم و با هر کس قاطی نشیم یعنی هر کسی همنشین ما نیست اما خیرمون به همه میرسه یه سپر داریم مثل همون لاک

من سعی کردم مثل اونا باشم و بد شم ؛ ولی وسط بدی دیدم بازم دارم لطف میکنم و مهر می‌ورزم این دفعه با حال بد و عذاب وجدان که دارم بد میشم ...
دیدم اصلا بد شدم تو ذاتم نمیگنجه پس میخوام برم تو لاکم که نه آسیب بزنم نه ببینم
خدایا دستت درد نکنه من همون تنهایی رو بیشتر دوست ولم کن
دقیقا نمیدونم چطور زندگی می‌کنید ولی من حساب کردم به همه مهر ورزیدم و از همه لطمه خوردم و هیچ سپری نبوده!
از خوب بودن خستم و نمت تغییرش بدم با تنهایی حداقل دیگه اذیت نمیشم

ماهش دوشنبه 4 دی 1402 ساعت 23:03 http://badeyedel.blogsky.com

و اگر همه ش ناکام در دنیا میشید شاید خدا داره بهتون پیغام میده برید دنبال خدا و معنویت و به دنیا پشت کنید

من اگه معنویت نداشتم که خون همشونو تا الان ریخته بودم تازه حیف خوبی من نیست که به دنیا نور نتابانم؟!* از خود راضی ام هستمه*
اگه من پشت به دنیا کنم و همون نجاسات به مقام برسن و همه رو بیشتر آزار بدن چی؟
خوبی در وجود ما تنیده شده که هر چند کم ولی جهانو جای بهتری کنیم
بنظرم تارک دنیا شدن هم ظلم به خودمونه هم بقیه
بازم وجدانم قبول نمیکنه کمک نکنم و مهر نورزم ای خدا:!

ماهش سه‌شنبه 5 دی 1402 ساعت 17:02 http://badeyedel.blogsky.com

دنیا به ما نیاز نداره چون اگر ما نباشیم و محبت نکنیم کس دیگری این کار رو می کنه
ماییم که به محبت کردن به دیگران نیاز داریم اگر بریم توی یه غاری کپک می زنیم دیوانه میشیم ذهنمون بسته می مونه نمی تونیم رشد کنیم یه داد و ستد هست ما یه کاری برای دنیا انجام میدیم یا برای خدا انجام میدیم خدا هم یا دنیا هم یه کاری برای ما انجام میده

درباریان ما که خداروشکر بویی ازین چیزا نبردن و فقط محبتشون برای منافعشون وقتی کارشون راه افتاد میندازنت دور و محبتشون الکیه واقعی نیست...
نمیدونم از عادما خستم دیگه تحملشون ندارم اینقدر ازشون خوردم که ترجیح میدن دیوونه شم راحت شمنظریه خوبیه که خدا پس میده ولی خب دیگه جدا کشش ندارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد