یک قلم متن

یک قلم متن

وبلاگی پر از چندیات بی ربط ✨
یک قلم متن

یک قلم متن

وبلاگی پر از چندیات بی ربط ✨

مریض احوال

خیلی خیلی مریض احوال هستم.

غالباً به مردن فکر می‌کنم،

اما با این حال دلم نمی‌خواهد اینطوری بمیرم،

و اینجا دفن شوم.

شاید باز دوباره باید به بستر بیفتم، مثل بهار همین سال، اگرچه هنوز بهبود پیدا نکرده‌ام.

همین الان احساس می‌کنم دلم سنگینی می‌کند..

مدتی است که از تنها ماندن می‌ترسم؛

همه ‌اش فکر می‌کنم کس دیگری هم جز خودم در اتاق است،

کسی دارد با من حرف می‌زند،

مخصوصا وقتی که غرق در فکری می‌شوم و ناگهان از آن فکر و خیال بیرون می‌آیم.



بیچارگان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد