یک قلم متن

یک قلم متن

وبلاگی پر از چندیات بی ربط ✨
یک قلم متن

یک قلم متن

وبلاگی پر از چندیات بی ربط ✨

نصیحت کننده !

احساس می کنم آدم بدبختی هستم.

 احساس میکنم در این دنیای گل و گشاد وصله ناجوری هستم که به هیچ کاری نمیاید.

 احساس می کنم تنهایم. 

هیچکس حرفم را نمی فهمد. 

فکر می کنم که چرا زاده شده ام؟

 چرا در حادثه ای کشته نشدم؟ 

و حالا هم که زنده مانده ام چرا باید شب و روز در رنج و عذاب باشم ؟ گوش کنید! ا

عذاب و رنج را آوردم.

 من از رنج فردی خودم حرف میزنم و کاری هم ندارم که فلان فرد که اکنون گرسنه است و شکمش مثل مال من از خوردن چلو کباب باد نکرده حرف مرا می فهمد یا نه؟

 من فقط خودم را می گویم، دوست هم ندارم که شنونده ام مرادست بیاندازد، ریشخندم کند و به بغل دستی اش بگوید: «بالاخره فلانی به سرش زد. چیزی که همیشه انتظارش را داشتم. »

معذرت میخواهم، امید بخشش هم دارم ، زبرا درست مثل معلمها و آدمهائی که فکر می کنند همه چیز را می دانند و برای دخالت در هر کاری محق هستند، شروع به نصیحت کرده ام.


#هنر درک زمانه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد