سلام، سلام
کسی اون بیرون هست
من که هیچ صدایی نمیشنوم
تنهای تنها
نمیدونم دنیام کجاست (اطرافیانم به چی مشغول شده اند)، ولی دلم براش تنگ شده
روی لبه هستم و مثل یک دیوانه اسمم رو با تمام نفسم فریاد میزنم
بعضی وقتا که چشامو میبندم وانمود میکنم که حالم خوبه، اما کافی نیست ( نمیتونم )
چون بازتابِ صدام
تنها صدایی هست که بهم برمیگرده
سایه ام ( خاطراتم )
تنها دوستیه که دارم
گوش کن
حتی اگه نجوا تمامِ چیزی هستش که میتونی به من بدی، برای من ارزش داره
ولی اونم نیست
میتونستی بیای و نجاتم بدی
این جنونو از سرم بیرون کنی
روی لبه هستم و مثل یک دیوانه اسمم رو با تمام نفسم فریاد میزنم
بعضی وقتا که چشامو میبندم وانمود میکنم که حالم خوبه، اما کافی نیست ( نمیتونم )
چون بازتابِ صدام
تنها صدایی هست که بهم برمیگرده
سایه ام
تنها دوستیه که دارم
نمیخوام قبولش کنم
میخوام دوباره زنده بشم و
بتونم دوباره تورو ببینم
نمیخوام قبولش کنم
میخوام دوباره زنده بشم و
بتونم دوباره تورو ببینم
ولی تا اون موقع
فقط بازتاب صدام
سایه ام
تنها دوست من
مروی لبه هستم و مثل یک دیوانه اسمم رو با تمام نفسم فریاد میزنم
بعضی وقتا که چشامو میبندم وانمود میکنم که حالم خوبه، اما کافی نیست ( نمیتونم )
چون بازتاب صدام
اَوه سایه ام
سلام، سلام
کسی هست