یک قلم متن

یک قلم متن

وبلاگی پر از چندیات بی ربط ✨
یک قلم متن

یک قلم متن

وبلاگی پر از چندیات بی ربط ✨

بدبخت سه جانبه

زندگی ام یکنواخت است و در زندان درون خودم، گویی مثل بدبختی سه جانبه میگذرد.

وقتی چیزی خلق نمیکنم ناشاد هستم؛

 وقتی خلاق هستم زمان کفایت نمیکند؛ و

وقتی به آینده فکر میکنم یکباره ترس تسخیرم میکند، انواع ترسها.

یک جهنّمِ به ظرافت برنامه ریزی شده....



#فرانتس_کافکا

#نامه_به_فلیسه



⠀ ⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀ ⠀ོ ⠀⠀ ⠀⠀ོ ⠀ ⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀ ⠀⠀ོ ⠀⠀⠀⠀ ⠀⠀ོ⠀⠀ ⠀⠀ ⠀ོ ⠀

⠀ ⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀ ⠀ོ ⠀⠀ ⠀⠀ོ ⠀ ⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀ ⠀⠀ོ ⠀⠀⠀⠀ ⠀⠀ོ⠀⠀ ⠀⠀ ⠀ོ ⠀


محبوبیت!

چه کم تجربه است آن کس که گمان میکند نشان دادنِ عقل و هوش موجب محبوبیت در جامعه میشود! 
برعکس، این دو خصوصیت نزد اکثریتِ غالبِ مردم خشم و نفرت ایجاد میکند. ه
اندازه که نتوانند این خشم و نفرت را ابراز کنند و حتی آن را از خود هم پنهان کنند این احساس شدیدتر میشود. 
آنچه در واقع میگذرد این است: وقتی کسی برتریِ فکریِ مخاطبِ خود را درک و احساس میکند در نهان و بی آنکه خود بداند نتیجه میگیرد که مخاطب نیز به همان اندازه، حقارت و محدود بودن او را درک و احساس میکند.
 این قیاس پنهان، تلخ ترین نوعِ نفرت و خشم و کینه را در او تحریک میکند.
 پس گراسیان به درستی میگوید که: " تنها وسیله ای که موجبِ محبوبیت می شود این است که آدمی پوستِ کندذهن ترین حیوانات را بر تن خود بکشد."! 

# در باب حکمت زندگی

خود آگاهی

خودآگاهی مثل پیاز است. لایه های بسیار زیادی دارد و هرچه پیشتر پوست می گیری احتمال اینکه ناگهان بزنی زیر گریه بیشتر است ....

بگذار بگویم که اولین لایه‌ی خودآگاهی درک ساده‌ی احساسات فرد است :" الان موقعیتی است که درش احساس خوشحالی می کنم "؛ "فلان چیز باعث می شود غصه ام بگیرد." ؛ "بهمان چیز به من امید می دهد."

متاسفانه بسیاری از افراد در همین ابتدایی ترین سطح خودآگاهی هم در می مانند . می دانم چون من هم یکی ازهمین آدم‌ها هستم ..

#هنر ظریف به هیچ نشمردن




نصیحت کننده !

احساس می کنم آدم بدبختی هستم.

 احساس میکنم در این دنیای گل و گشاد وصله ناجوری هستم که به هیچ کاری نمیاید.

 احساس می کنم تنهایم. 

هیچکس حرفم را نمی فهمد. 

فکر می کنم که چرا زاده شده ام؟

 چرا در حادثه ای کشته نشدم؟ 

و حالا هم که زنده مانده ام چرا باید شب و روز در رنج و عذاب باشم ؟ گوش کنید! ا

عذاب و رنج را آوردم.

 من از رنج فردی خودم حرف میزنم و کاری هم ندارم که فلان فرد که اکنون گرسنه است و شکمش مثل مال من از خوردن چلو کباب باد نکرده حرف مرا می فهمد یا نه؟

 من فقط خودم را می گویم، دوست هم ندارم که شنونده ام مرادست بیاندازد، ریشخندم کند و به بغل دستی اش بگوید: «بالاخره فلانی به سرش زد. چیزی که همیشه انتظارش را داشتم. »

معذرت میخواهم، امید بخشش هم دارم ، زبرا درست مثل معلمها و آدمهائی که فکر می کنند همه چیز را می دانند و برای دخالت در هر کاری محق هستند، شروع به نصیحت کرده ام.


#هنر درک زمانه

عالم زیبا و من زشت

انسان هرگاه نقص ها و عیب ها و هوس ها و اشتیاق های نفسش را شناخت و قصد کرد اصلاحش کند، آن زمان به سفری درونی می رود. ا

آن به بعد چشمانش نه رو به بیرون، بلکه رو به درون میچرخد. 

به این ترتیب گام به گام به منزل بعدی نزدیک می شود. 

این منزل، از منظری، درست برخلاف منزل پیشین است. 

در اینجا فرد به جای آنکه مدام دیگران را مقصر بداند، همیشه تقصیر را در وجود خودش می یابد. 

در هر واقعه ای خودش را می کاود و مقصر می داند. 

این پله، پله «عالمِ زیبا و منِ زشت» است.




 # ملت عشق

موریانه افکار

بعضی افکار مانند موریانه اند. 

جمله که زیاد هم دور از ذهن نیست، زیرا هنگامی که این افکار وارد ذهن میشوند ،شروع به خوردن مغز میکنند .  از مغزشروع میکنند و تا آخرین سلول را میخورد تا آنجا که دیگرهیچزچیز ازوجودت باقی نماند.

اگرفقط خودمان را می‌خوردند اشکالی نداشت ولی گاهی آنها اطرافیانمان را هم میخورند .

فقط همین افکار کوچک  که از لحاظ جرمی کاملا بی وزنند می‌توانند انسانی را از هم فروبپاشانند. راه درمان وگریزی هم نیست، پس از گفتن این جمله روانشان و روان پزشکان ابرو هایشان را در هم گره می‌زنند ، قصد جسارت نداشتم فقط خودتان هم که میدانید هیچ مسکنی نمی‌تواند بعضی درد های بیصدا را ساکت کند.مثلاً مادری که فردا فرزندش را اعدام میکنند ... آیا راهی هست؟!آیا واقعاً با دارو و مسکن و حرف زدن میشود مادر را آرام کرد؟ میشود فرزند را نجات داد؟ حتی اگر یادش رفت آیا واقعاً مشکل حل شده؟

موریانه افکار کوچک باشد اما قوی و ترسناک است، روزی که همه موریانه ها با هم حمله کنند. فکر نکنم آن زمان دیگر چیزی از ما باقی بگذارند. آدم هر چقدر قوی و بی‌خیال باشد باز هم روزی تمام می‌شود...

ای کاش کسی که شب ها بیاید و کیسه مشکی افکارر موریانه ای رابا خود ببرد و بفروشد ، من قول میدهم به او انعام هم بدهم.






#فقط یک فنجان حرف میزنم

آخرالزمان چه زمانیست؟


پیامبر(ص)؛
اى حذیفه ! - مطالبى که مى گویم به قلبت بسپار و با چشمت ببین و با انگشتانت شماره کن :
1. وقتى که امت من نماز را ضایع کنند.✓
2. از شهوات پیروى کنند.✓
3. خیانت در میان مردم زیاد شود.✓
4. امانت و امانتدارى کم شود.✓
5. مشروبات مست کننده بنوشند.✓
6. فضا تاریک شود.[نمیدونم]
7. به واسطه خشکسالى ، آب قناتها و چاهها کم مى شود.✓[ بحران آب]
8. آسمان و این فضاى لایتناهى غبارآلود شود [ آلودگی هوا]✓
9. امنیت از راههاى زمینى و هوایى برداشته شود[ نمیدونم]
10. و مردم همدیگر را سب و لعن کنند.[ عادیع]✓
11. خانواده ها در دامن فساد سقوط کنند✓
12. مردم در زندگى گرفتار تجملات شوند و سرانجام قناعت و میانه روى متروک گردد.✓✓
13. افراد جامعه نسبت به یکدیگر بدبین شوند و سوءظن و عدم اعتماد بر جامعه سایه افکند.✓
14. سالهاى دنیا پست و خوار شود.✓
15. درختکارى زیاد شود و محصولها اندک شود.✓
16. قیمتها بالا رود✓
17. بادها زیاد شود..[ نمیدونم]
18. پرده از روى باطن مردم برداشته شود..✓
19. عمل شنیع لواط علنى شود[همون همجنسگرایی و اینا]✓
20. خلاف ، پسندیده شود.✓
21.جارت و کاسبى دچار سختى و تنگى شود و اشیاء مورد درخواست کم شود. ✓

۱۱۹ نشانه ظهور

1-هرگاه دیدی حق بمیرد و طرفدارانش نابود شوند

2- ودیدی ظلم همه جا را فرا گرفت

3- ودیدی قرآن فرسوده شده و درست معنی نمیشود

4- ودیدی دین همچون ظرف،توخالی و بی محتوا شده است

5- ودیدی طرفداران حق بر طرفداران باطل فائق شدند

6- ودیدی کارهای بد آشکار شده و از آن نهی نمیشود و بدکاران بازخواست نمیشوند

7- ودیدی چنان فسق و فجور آشکار شده که مردان به مردان و زنان به زنان اکتفا کنند

8- ودیدی افراد با ایمان سکوت کرده و سخنانشان را نمی پذیرند

9- ودیدی شخص بد کار دروغ گوید و کسی دروغ و نسبت ناروای او را رد نمی کند

10- ودیدی بچه ها بزرگان را تحقیر کنند

11- ودیدی بد کار را ستایش کنند و او شاد شود و سخن بدش به او بر نگردد

12- ودیدی قطع پیوند خویشاوندی شود

13- ودیدی نوجوانان پسر همان کنند که زنان کنند

14- ودیدی زنان با زنان ازدواج نمایند

15- ودیدی ستایش دروغین از اشخاص زیاد شود

16- ودیدی انسانها اموال خود را در راه غیر خدا مصرف میکنند و کسی مانع نمی شود

17 ودیدی افراد با دیدن کار و تلاش نامناسب موءمنین به خدا پناه میبرند

18- ودیدی همسایه به همسایه خود آزار رساند و از آن جلوگیری نشود

19- ودیدی کافر به خاطر سختی موءمن شاد است

20- ودیدی شراب را آشکارا می آشامند و برای نوشیدن آن کنار هم میشنشینند و از خداوند متعال نمی ترسند

21- ودیدی کسی که امر به معروف می کند خوار و ذلیل است

22- ودیدی آدم بدکار در آنچه آن را خداوند دوست نیدارد نیرومند و مورد ستایش است

24- ودیدی راه نیک بسته و راه بد باز است

25- ودیدی خانه کعبه تعطیل شده و تعطیلی آن ادامه پیدا کند

26- ودیدی انسان به زبان میگوید ولی عمل نمی کند

27- ودیدی مردان از مردان و زنان از زنان لذت می برند

28- ودیدی زندگی مرد از راه لواط و زندگی زن از راه زنا تامین میگردد

29- ودیدی زنان همچون مردان برای خود مجالس نا مشروع تشکیل میدهند

30- ودیدی در میان فرزندان عباسیان کارهای زنانگی به وجود می آید

31- ودیدی زن برای زنا با مردان با شوهر خود همکاری و کمک میکند

32- ودیدی بیشترین مردم و بهترین خانه هایی را که زنان را بر بدکاری کمک میکنند

33- ودیدی موءمن خوار و ذلیل شمرده شود

34- ودیدی بدعت و زنا آشکار شود

35- ودیدی مردم به شهادت ناحق اعتماد کنند

36- ودیدی حلال حرام شود و حرام حلال گردد

37- ودیدی دین بر اساس میل اشخاص معنا گردد و کتاب خدا و احکامش تعطیل گردند

38- ودیدی جرئت بر گناه آشکار شود و کسی برای انجام آن منتظر تاریکی شب نباشد

39- ودیدی موءمن نتواند نهی از منکر کند مگر در قلبش

40- ودیدی ثروت بسیار زیاد در راه خشم خدا خرج گردد

41- ودیدی سردمداران به کافران نزدیک شوند و از موءمنان دور شوند

42- ودیدی والیان در قضاوت رشوه بگیرند

43- ودیدی پست های مهم والیان بر اساس مزایده است نه بر اساس شایستگی

44- ودیدی مردم را از روی سوء ظن یا تهمت بکشند

45- ودیدی مرد به خاطر همبستری با همسران خود مورد سرزنش قرار گیرد

46- ودیدی مرد از بدکارگی همسرش نان میخوردا

47- ودیدی زن به شوهرش خرجی میدهد

48- ودیدی مرد همسر و کنیزش را کرایه میدهد و به غذای پست این راه خشنود است

49- ودیدی سوگندهای دروغ به خدا زیاد گردد

50- ودیدی آشکارا قمار بازی میشود

51- ودیدی مشروبات الکلی به طور آشکار و بدون مانع خرید و فروش میشود

52- ودیدی زنان مسلمان خود را به کافر می بخشند
53- ودیدی کارهای زشت آشکار شده و هرکس از کنار آن میگذرد از آن مانع نمیشود

54- ودیدی مردم محترم به خاطر کسی که مردم از سلطنتش ترس دارند خوار گردند

55- ودیدی نزدیکترین مردم به فرمانداران آنانی هستند که به خاطر ناسزا گویی به ما خانواده عصمت ستایش شوند

56- ودیدی هرکس ما را دوست دارد او را دروغگو شمرده و شهادتش را قبول ندارند

57- ودیدی در گفتن سخن باطل و دروغ با همدیگر رقابت کنند

58- ودیدی شنیدن سخن حق بر مردم سنگین است ولی شنیدن سخن باطل آسان است

59- ودیدی همسایه از ترس زبان بد همسایه او را احترام می کند

60- ودیدی حدود الهی تعطیل شود و طبق هوی و هوس عمل شود

61- ودیدی مسجدها طلا کاری شود

62- ودیدی راستگوترین مردم نزد آنها مفتریان دروغگوست

63- ودیدی بدکاری آشکار شده و برای سخن چینی کوشش شود

64- ودیدی ستم و تجاوز شایع شده است

65- ودیدی غیبت سخن خوش آنها گردد و بعضی بعض دیگر را به آن بشارت دهند

66- ودیدی حج و جهاد برای خدا نیست

67- ودیدی سلطان به خاطر کافر شخص موءمن را خوار کند

68- ودیدی خرابی بیشتر از آبادی است

69- ودیدی معاش انسان از کم فروشی به دست می آید

70- ودیدی خونریزی آسان گردد

71- ودیدی مرد به خاطر دنیایش ریاست کند

72- ودیدی نماز را سبک شمارند

73- ودیدی انسان ثروت زیادی را جمع کرده ولی از آغاز تا آخرش زکاتش را نداده است

74- ودیدی قبر مرده ها را بشکافند و آنها را اذیت کنند

75- ودیدی هرج و مرج زیاد گردد

76-مرد روز خود را به مستی شب کند و شب خود را به همین منوال سپری کند و هیچ اهمیتی به مردم ندهد

77- ودیدی با حیوانات آمیزش شود

78- ودیدی مرد به مسجد و محل نماز می رود و وقتی بر میگردد لباس بر بدن ندارد و لباسش را دزدیده اند

79- ودیدی حیوانات همدیگر را بدرند

80- ودیدی دلهای مردم سخت و دیدگانشان خشک و یاد خدا برایشان گران است

81- ودیدی بر سر کسب های حرام آشکارا با هم رقابت کنند

82- ودیدی نمازخوان برای خودنمایی نماز می خواند

83- ودیدی فقیه برای دین فقه نم آموزد و طالب حرام ستایش گردد

84- ودیدی مردم در اطراف قدرتمندانند

85- ودیدی طالب حلال مذمت و سرزنش میشود و طالب حرام ستایش و احترام میگردد

86- ودیدی در مکه و مدینه کارهایی میکنند که خدا دوست ندارد و کسی از آن جلوگیری نمیکند و هیچ کس بین آنها و کارهای بدشان مانع نمیشود

87- ودیدی آلات موسیقی و لهو در مکه و مدینه آشکار شود

88- ودیدی مرد سخن حق گوید و امر به معروف و نهی از منکر کند و دیگران او را از این کار بر حذر دارند

89- ودیدی مردم به همدیگر نگاه میکنند (چشم و هم چشمی) و از مردم بد کار پیروی کنن

90- ودیدی راه نیک خالی و پیرو ندارد

91- ودیدی مرده را مسخره کنند و کسی برای او اندوهگین نشود

92- ودیدی سال به سال بدعت و بدیها بیشتر میشود

93- ودیدی مردم و جمعیت ها جز از سرمایه داران پیروی نکنند

94- ودیدی به فقیر چیزی دهند که برایش بخندند ولی در راه غیر خدا ترحم کنند

95- ودیدی علائم آسمانی آشکار شود و کسی از آن نگران نشود

96- ودیدی مردم مانند حیوانات در انتظار یکدیگر عمل جنسی به جا آورند و کسی لز ترس مردم از آن جلوگیری نکند

97- ودیدی انسان در راه غیر خدا بسیار خرج کند ولی در راه خدا از اندک هم مضایقه کند

98- ودیدی عقوق پدر و مادر رواج دارد و فرزندان هیچ احترامی برای آنها قائل نیستند و نزد فرزند از همه بدترند

99- ودیدی زن ها بر مسند حکومت نشینند و هیچ کاری جز خواسته آنها پیش نرود

100- ودیدی پسر به پدر نسبت دروغ بدهد و پدر و مادرش را نفرین کند و از مرگشان شاد شود

101- ودیدی اگر روزی بر مردی بگذرد و او در آن روز گناه بزرگی مثل بدکاری،کم فروشی،وزشتی انجام نداده ناراحت است

102- ودیدی قدرتمندان غذای عمومی مردم را احتکار میکنند

103- ودیدی اموال حق خویشان پیامبر(خمس)در راه باطل تقسیم گردد و با آن قمار بازی و شراب خوری شود

104- ودیدی به وسیله شراب بیمار را مداوا کنند و برای بهبودی بیمار آن را تجویز کنند

105- ودیدی مردم در مورد امر به معروف و نهی از منکر و ترک دین بی تفاوت و یکسانند

106- ودیدی سروصدای منافقان برپاست ولی سروصدای حق طلبان خاموش است

107- ودیدی برای نماز مزد میگیرند

108- ودیدی مسجدها پر است از کسانی که از خدا نترسند و غیبت هم میکنند

109- ودیدی شرابخوار مست پیش نماز مردم شود

110- ودیدی خورندگان اموال یتیمان ستوده شوند

111- ودیدی قاضیان بر خلاف دستور خداوند قضاوت کنند

112- ودیدی استانداران از روی طمع خائنان را امین خود قرار دهند

113- ودیدی فروانروایان میراث مستضعفان را در اختیار بد کاران از خدا بی خبر قرار دهند

114- ودیدی بر روی منبرها از پرهیزکاری سخن گویند ولی گویندگان آن پرهیزکار نیستند

115- ودیدی صدقه را با وساطت دیگران بدون رضای خدا و بخاطر درخواست مردم بهند

116- ودیدی به نماز اول وقت اهمیت ندهند

117- ودیدی هم و هدف مردم شکم و شهوتشان است

118- ودیدی دنیا به آنها روی کرده است

119- ودیدی نشانه های برجسته حق ویران شده است.

در این وقت خود را حفظ کن و از خدا بخواه که از خطرات گناه نجاتت بدهد








( خدایا نجاتمان ده)

ب علی شناختم من بخدا قسم خدا را

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا
بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را
چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که میتواند که بسر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را
به امید آن که شاید برسد به خاک پایت
چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را
چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را
چه زنم چونای هردم ز نوای شوق او دم
که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را
«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنائی بنوازد و آشنا را»
ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا

کاش


ﮐﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﻝ میگرفت ﻭ میشکست

ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ !

ﮐﺎﺵ میشد ﺭﻭﯼ ﻫﺮ رنگین ﮐﻤﺎﻥ

ﻣﯽ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻤﺎﻥ !!!

ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻗﻠﺐ ﻫﺎ ﺁﺑﺎﺩ ﺑﻮﺩ

کینه ﻭ ﻏﻢ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﺎﺩ ﺑﻮﺩ

ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﻝ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ

ﻧﻢ ﻧﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ

ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﮐﺎﺵ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪگی

ﺗﺎ ﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﻗﺎﺏ ﺑﻨﺪﮔﯽ

ﮐﺎﺵ میشد ﮐﺎﺵ ﻫﺎ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺷﻮﻧﺪ

ﺩﺭ میان ﻏﺼﻪ ﻫﺎ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﻮﻧﺪ

ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺁﺳﻤﺎﻥ غمگین ﻧﺒﻮﺩ

ﺭﺩ ﭘﺎﯼ کینه ﻫﺎ رنگین ﻧﺒﻮد..

ﮐﺎﺵ میشد ﺯﻧﺪﮔﯽ

ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺖ . . .

ﻻﺍﻗﻞ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺭﺍ یکبار ﺩﺍﺷﺖ . . .

ﺳﺎﻋﺘﻢ میچرخد ﻭ ﻣﻦ . . .

ﺑﺮﺗﻨﻢ میشد ﮔﺸﺎﺩ این پیرهن . . .

ﺁﻥ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ ، ﮐﻮﺩﮐﯽ ، ﺳﺮﻣﺸﻖﺁﺏ . . .

ﭘﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﻫﻢ برایم ﺟﺎﯼﺧﻮﺍﺏ . . .

ﺧﻮﺩ ﺑﺮﻭﻥ میکردم از ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﯽ . . .

ﺩﻝ نمی دادم ﺑﻪ ﺩﺳﺖﻫﺮ ﮐﺴﯽ . . .

ﻋﻤﺮ ﻫﺴﺘﯽ ، ﺧﻮﺏ ﻭ ﺑﺪ

بسیار نیست . . .

حیف ﻫﺮﮔﺰ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﮑﺮﺍﺭ نیست

قدم زدن

و در کنار خیابان یک خانه دوطبقه قدیمی بود

طبقه بالای آن را میدیدم

با بالکن بزرگ و شیشه های ساده ک زیرش پرده های سفید ساده بود

اول فکر کردم خالیست اما بعد متوجه شدم که پرده ها بخاطر باد کولر تکان میخورند

و یک جفت جوراب کوچک نوزاد روی طناب نازکی بود که از طرف راست بالکن ب چپ آن وصل شده بود

و صدای تلویزیون که به خوبی ب گوش نمی‌رسید

•••

 کنار آن خانه قدیمی یک خانه ویلایی بزرگ

با حیاطی پر از درخت که من فقط قادر به تشخیص درخت مو بزرگی بودم ک از در و دیوار خانه  بالا کشیده بود

آن خانه یک در سفید ساده داشت  که به صورت کاملآ غیر حرفه ای چند تا میله آهن به شکل ضربدری روی آن قرار داشت

••••

سرم را پایین انداختم  از نگاه به خانه های قدیمی خسته شده بودم اما شاید هم دلم همچنان خانه ای را میطلبید

با آشوب ذهنم دسته و پنجه نرم می کردم 

که سکه ای ب جلوی پایم دیدم

سرم را بالا آوردم 

کسی نبود

انگار آن سکه را خدا انداخته بود که از فکر و خیال بیرون بیایم

بی تفاوت از کنارش گذشتم

جلوتر که رفتم به یه چهار راه رسیدم

چند تاکسی پشت سر هم ردیف شده آنجا بود

به سمت آنها رفتم 

اما وقتی که به آنها رسیدم 

یادم افتاد که به قصد کاری به اینجا آمدم

اما چیزی را بخاطر نمیاورم


خطرناک ترین موجود

خطرناک‌ترین موجود دنیا چیست؟
در بخشی از یک باغ وحش در آلمان
قسمتی وجود دارد که به خطرناک‌ترین موجود دنیا تعلق دارد وقتی به آن بخش وارد می‌شوید...
در آنجا فقط یک آینه وجود دارد...


..................................................................................................................

............................................................................................................

نشانه های پایان✨✨

از نشانه های اخر الزمان این است

 که هنوز فتنه ای تمام نشده 

فتنه بعدی میایدکه انقدر فتنه ها زیاد میشود

 که مردم میگویند خدایا فرصتی برای تنفس کشیدن و هضم فتنه قبلی عنایت کن که کار سخت شده...


در چنین شرایطی حکمت اول نهج البلاغه بابد اعمال شود‌‌‌.


✨امیرالنومنین فرمودند:

در زمان فتنه مانند شتر دو ساله باش 

نه شیر بده نه سواری...

.اگر اینطور نباشد جزءریزشهای فتنه خواهید شد...