-
رفیق
شنبه 2 فروردین 1404 03:22
اولین باری که بهروز دیدم خونه مادر بزرگم یود. اواخر شهریور... حالم بد بود چون قرار بود از اردکی عزیزم جدا شم. از صبح پیش مادر بزرگم بود خیلی حرف زدیم و کلی باهام خوش گذروند و گفت کاش یبار دیگه بیای اینطور پیشم بمونی ک نشد.... خب داشتم راجب به به میگفتم... یه پرنده سیاه زشت کف خونه مادریزرگم، چون اسم صاحبش بهروز بود...
-
آمادگی اولیه برای رمضان :
دوشنبه 21 اسفند 1402 02:48
آمادگی های اولیه برای ماه رمضان "من آن را خواندم و دوست دارم همه از آن بهره مند شوند " ١- اتاقت را مرتب کن کمی چیدمانش را عوض کن و تمیزش کن. ٢- چادر نماز و سجاده نمازت رو بشور و عطرى که دوست دارى بهش بزن ٣-یک گوشه کوچک در اتاق خود برای عبادت ایجاد کن ، حتى اگر اتاقت کوچک باشد ٤- چادر نماز و سجاده ات را پهن...
-
وجدان یا انتقام
سهشنبه 15 اسفند 1402 03:17
اولش فکر میکردم کار ساده ایه اینکه مترادفا با کسی که آزارت داده و ازش کینه داری و بهت ظلم کرده؛ دقیقا همینطور رفتار کنی، یا حداقل در زمان مناسب ضربه ای سخت بهش بزنی؛ برخلاف تصورات مضحک من ، نه من نمیتونم:| الان پس از سالها وقتش رسیده:) شرایط ضربه زدن و همه چیز آمادست اما من استرس دارم من نمیتونم! نه نمیتونم ! دارم...
-
تبلیغات : خیریه و کمک نقدی :
دوشنبه 14 اسفند 1402 18:02
تبلیغ محک : کمک به کودکان سرطانی https://mahak-charity.org/ قسمت کمک آنلاین برید کمک نقدی تب لیغ کمک به کودکان و افراد دارای اوتیسم https://ira utism.org/donate/ (پایین صفحه روش پرداخت گفته کمک معنوی هم همکاری؛ دوستی،محبت ،و غیره هم هست که به نحوی اهدای وقته که قابل انجامه ؛ مثلا لباس شستن یا کمک نظافت و غیره _ اگه...
-
نفرت
پنجشنبه 10 اسفند 1402 05:49
یادم نمیاد این حس اولین بار از کجا در وجودم ایجاد شد ولی تا امروز در وجودم تنیده و مدام به اعماق جدید تری نفوذ میکند. مثل درختی شده که با گذر زمان ریشهاش پایین تر و عمیق تر شده و دگر ز جا کنده نشود... با تمام وجود ریشه دوانده . البته نفرت ها همین طوری از زمین سبز نمیشوند و اغلب به دستان گوهر بار کسی این گیاه منحوس...
-
ترجمه آهنگ Princesses Don’t Cry از CARYS
سهشنبه 3 بهمن 1402 23:40
Boys, they’re handsome and strong پسرا ، اونا خوش قیافه و قوی ان But always the first to tell me I’m wrong اما همیشه اونا اولین کسی هستن که بهم میگن اشتباه میکنم Boys try to tame me, I know اونا سعی میکنن که منو اذیت کنن، میدونم They tell me I’m weird and won’t let it go اونا بهم میگن که من عجیبم ، و من نمیذارم این...
-
ساغرم شکسته ای ساقی
یکشنبه 1 بهمن 1402 23:52
ساغرم شکست ای ساقی رفتهام زدست ای ساقی در میان توفان برموج غم نشسته منم در زورق شـکسته منم ای نـاخدای عالم تا نـام مـن رقـم زدهشـد یکبـاره مهر غـم زدهشد بــر سرنـوشـت آدم ساغرم شکست ای ساقی رفتهام زدست ای ساقی تـو تشنـه کـامم کُشتی در سراب نـاکامیها ای بلای نافرجامیها نبرده لـب برجامی میکشم به دوش ازحسرت بار...
-
شب از شب های پاییزیست
یکشنبه 1 بهمن 1402 23:50
شب از شبهای پاییزیست. از آن همدرد و با من مهربان شبهای شک آور، ملول و خسته دل، گریان و طولانی. شبی که در گمانم من که آیا بر شبم گرید، چنین همدرد، و یا بر بامدادم گرید، از من نیز پنهانی. و اینک (خیره در من مهربان) بینم که دست سرد و خیسش را چو بالشتی سیه زیر سرم ـــ بالین سوداها ـــ گذارد شب من این میگویم و دنباله...
-
به علی شناختم من بخدا قسم خدا را
پنجشنبه 28 دی 1402 02:16
علی ای همای رحمت، تو چه آیتی خدا را که به ماسوا فکندی همه سایه هما را دل اگر خداشناسی، همه در رخ علی بین به علی شناختم من به خدا قسم خدا را به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند چو علی گرفته باشد سر چشمهٔ بقا را مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را برو ای گدای مسکین در خانه علی زن که...
-
لاعلاج!
دوشنبه 25 دی 1402 02:32
توصیف قشنگی از حسادت شنیدم که گفت جنگ نابرابر :) و در توضیحش گفت جنگی علیه خود که با خودت میجنگی؛ و تهش کمر به قتل خودت بستی و فقط داری به خودت ضربه میزنی! خوب بود ولی توقف این حس کافی نبودن کار سختیه ! چی باعث میشه حس کنیم کافی نیستیم؟ یکی چون پولداره عالیه، یکی چون خونه بزرگ داره، اون چون مهاجرت ، این چون فلان شغلو...
-
طرح جدید
شنبه 23 دی 1402 21:10
طرح جدید ۲ قرار فاجعه جدیدی ایجاد کنیم ! قبلا شنبه تعطیل بود ولی الان چون جا موندم مجبورم از شنبه شروع کنم. نمیدونم چطور پیش میره و خب برخلاف همیشه اینو از یک مشاور گرفتم؛ آدم خوبی بنظر میرسید ولی خب به ظاهر که نیس... مجبور شدم طبق شرایط باشگاه رو ترک کنم و بازم مدارک و کارتم دست استاد بمونه:| ولی خب اشکال نداره حداقل...
-
این خیلی خوب بود
چهارشنبه 13 دی 1402 05:26
نگات کردن یه دقیقه یادم رفت چی میخواستم بگم چون محو زیبایی تویی که داری اینو میخونی شدم خب هروقت خسته شدی دلت میخواد کنار بکشی تسلیم بشی با خودت بگو من خسته نمیشم خستگی وجود نداره بارها بارها تلاش میکنم تا به هدفم برسم من جا نمیزنم تسلیم نمیشم هرچقدرم که شکست بخورم قوی تر از قبل بلند میشم و بیشتر تلاش میکنم اگه با...
-
ددی ایشو
دوشنبه 11 دی 1402 15:34
میدونید ددی ایشو چیه؟! 1_دختری که دارای ددی ایشو هست یعنی پدر ناایمنی داره یعنی رابطه خوبی با پدر نداشت و اون منبع آرامش و امنیت و عشق براش وجود نداشت زیگموندفروید میگه اولین منبع عشق برای یک دختر پدرش(والد جنس مخالف) هست حالا اگه یه پدری باشه که بهش توجه نده عشق نده یه حالت اغواگری جنسی پیدا میکنه ۲-میگن اختلال های...
-
داستانک؛)
دوشنبه 11 دی 1402 00:12
یک داستان که خوندنش خالی از لطف نیست؛) خلاصه داستان و چیزی که یادم مونده اینطوریه که: یه هیولا بوده که توی جنگل زندگی میکرده و در خفا ؛ یک روز که به شکار میره یک فرشته شکار میکنه و حین شکار آسیب میبینه؛ بعد فرشته رو میبره به غارش که احتما بخورش ولی فرشته میگه تو منو نخور من ازت مراقبت میکنم تا زخمت خوب شه... بعد در...
-
طعنه
شنبه 9 دی 1402 04:59
این همه زخم بر جانم زدید زخم روح رنجورم را چه کنم؟! نمیدانم روح مرا سایند یا نیش طعنه هایشان زهرآگین تر شده که وقتی به جانم میخورد دلم میشکند؛ شاید قبل تر هم همین گونه بود اما چون مشغله زندگی هنوز کمرم را خم نکرده بود نمیشکستم. چه شد که اینقدر رنجور گشتم؟ چه چیز ما را به این قهر تاریک آورد که آنها توانستند هر چه...
-
غزل ۴۲۶ سعدی
شنبه 9 دی 1402 03:07
دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمیبینم دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمیبینم دمی با همدمی خرم ز جانم بر نمیآید دمم با جان برآید چون که یک همدم نمیبینم مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده ولیکن با که گویم راز چون محرم نمیبینم قناعت میکنم با درد چون درمان نمییابم تحمل میکنم با زخم چون مرهم نمیبینم خوشا و خرما...
-
وارستن
جمعه 8 دی 1402 05:22
در پیله تا به کِی بر خویشتن تنی ؟ « پرسید کرم را مرغ از فروتنی » تا چند منزوی در کنج خلوتی ؟ در بسته تا به کِی در محبس تنی ؟ در فکر رستنمَ . پاسخ داد کرم خلوت نشسته ام زینروی منحنی فرسود جان من از بس به یک مدار برجای مانده ام چون فطرت دنی همسال های من پروانگان شدند جسَتند از این قفس گشتند دیدنی یا سوخت جانشان دهقان به...
-
گاهی گمان نمیکنی ...
جمعه 8 دی 1402 05:21
گاهی گمان نمی کنی ولی خوب میشود گاهی نمیشود، که نمیشود، که نمیشود... گاهی بساط عیش خودش جور میشود گاهی دگر تهیه به دستور میشود... گه جور میشود خود ان بی مقدمه گه با دو صد مقدمه ناجور میشود... گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود... گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست گاهی تمام شهر گدای تو...
-
منتظر:)
پنجشنبه 7 دی 1402 04:54
تب دار بد حال؟! چرا تلاشی تقلایی حرکتی چیزی؟ چرا پس از اینکا من بیرونشون کردم سعی نمیکنن برگردن؟ این نشون میده از اولش انتخابات غلط بوده؟! دلم برای تعدادی از اونایی که دورشون انداختم تنگ شده؛ دوست داشتم بدونم اونا هم حسی دارن؟ من مکالمات و مکاتباتمون حذف کردم ولی بلاک و مسدودشون نکردم... ولی کسی همچنین تقلایی تماسی...
-
دایره
دوشنبه 4 دی 1402 15:32
دایره ارتباط افراد مطابق شرایط متفاوت و گستردست؛ البته مثلا دایره ارتباط یک فرد عادی در حد چند نفر از اعضای خانواده و دوستانش هست. در حالت بزرگتر مثلا یک شهردار علاوه بر مردم شهر ممکنه با شهرهای مجاور هم در تعامل باشه؛ به طبع یک استاندار در گستره بیشتر و در حد استانها؛ و رئیس جمهور و پادشاه در سطح کشوری و ... برا...
-
معرفی آثار و برش کتاب از جورج اورول
یکشنبه 26 آذر 1402 00:48
داستان های جالب: اولین تاثیر فقر کشتن فکر است، یعنی اگر شما به اندازۀ کافی برای حیات خود پول نداشته باشید بردۀ بیاختیار پول خواهید شد همان شرایطی که طبقه متوسط به آن گذران زندگی میگویند! جرج_اورول اولین تاثیر فقر، کشتن «فکر» است؛ یعنی اگر شما به اندازۀ کافی برای زندگی خود پول نداشته باشید بردۀ بیاختیار پول خواهید...
-
ما هنوز اندر پس این کوچه ...
سهشنبه 21 آذر 1402 22:10
هنوز در وادی رها کردنم ؛ جالبه انگار قلبم بصورت عادی نمیتپه! امروز وقتم آزاد تر بود و روز بهتر نه بهتر نبود چون رها شدگان عادت داشتم؛ عجیب بود و نا آرام انگار اقیانوس درونم ابر های سیاره را دیده بود... از رفتارم عصبی بودنمون حس کردم ... ولی این کار لازم بود برای هممون هم من هم اونا! حس عجیبیست این اولین باره که از...
-
جام بلا
دوشنبه 20 آذر 1402 00:58
خون به جگر را اثرش میدهند چون که به خون شد جگرش میدهند بال و پرش را که به آتش کشند بار دگر بال و پرش میدهند چشم و دل و گوش و زبانش برند شعله این جان به سرش میدهند شمع که اینگو آتش سر است شادی مرگ سحرش میدهند هر که درین دهر مقرب تر است جام بلا بیشترش میدهند پس بخوران بر من مسکین رند طعم لب و جام حیات و سعد اهل خرابات و...
-
بی سوالی :!
جمعه 17 آذر 1402 23:25
کسی تا الان پک معجزه اوردینری گرفته؟ موثر بوده؟ اگه نبوده برای جای جوش چی پیشنهاد میدین که قوی باشه ؟ سیاهی زیر چشم چی؟ حالا که تا اینجا اومدی برای مو چی D: این نشاسته ذرت و تخم کتان که میگن خوبه یا ماسک مو خوبه؟ ماسک مو کراتین یا لاینتس چطورن؟ از کتاب و تفسیر رسیدیم به آرایش کردن پیشرفت خوبیه به طرز مضحکی جوش ندارم...
-
خدا ؟!
سهشنبه 14 آذر 1402 04:14
خدا هست یا نیست؟ این مضحکانه ترین سوال ممکنه و احمقانه ترین جوابم اینه که بگیم هست و سفسته و تفسره مزخرف و چرت و پرت برای اثبات بدیم ؛ مثلا از اثبات های انور معطل اینه که اگر یک سنگ به سرت بخوره درد و حس میکنی ولی چیزی نمیبینی؛ توجیه خوبیه اما قلبا قابل احساس نیست؛ در باب اثبات میخوام راجب انسان ها صحبت کنم! چی انسان...
-
چندی از ویکتور هوگو
سهشنبه 7 آذر 1402 03:14
چندی از آثار ویکتور هوگو فارق از هر چیزی کتاباش قشنگن و مناسب اغلب رده های سنی:) اخرین روز یک محکوم معرفی کتاب : همه ی انسانها خدا را باور داشتند و جایگاه اعدام چیزی نبود جز مرز میان زمین و آسمان . اما حالا که دیگر اکثریت مردم به هیچ چیز اعتقاد ندارند شما محکومین به اعدام را به چه چیزی امیدوار میکنید ؟ نام نویسنده:#...
-
کینه ؟!
پنجشنبه 2 آذر 1402 23:20
در طول نه چندان دراز زندگیم همواره سعی کردم به سجایای اخلاقی پایبند باشم! (خودتون میدونید سجایای همون غیبت نکردن و مسخره نکردن و تهمت نزدنو دروغ نگفتن و انجام ندادن چنین مزخرفاتی ...) البته چنین کاری اصلا توصیه نمیشود هر چی انجام ندید به سودتونه ! طی این فرایند بالای ملیارد ها بار من خودمو بخاطر چنین افعالی نفرین...
-
افتضاح
یکشنبه 28 آبان 1402 03:14
فعلا ک روز اول طرح جدید افتضاح بود فاجعه بود دیگه تیر آخر بود دلم چند تا قتل میخاد این دیگه آخر بد شدن یود و این سمو قراره تا آخر هفته کش بدم نظرم رو تسلیم شدنه ولی بعضی افکار و خواب و خیال همه شیطانی و برای دور کردن از هدفن البته منکه ر* یدم نیاز ب تلاش و زحمت جناب شیطان نیست:) ولی خب به جهنم شاید فردا بهتر شه همیشه...
-
طرح جدید
جمعه 26 آبان 1402 18:10
تغییر برنامه دادن. به جای شروع از سر از ته شروع و پیش میریم! سپس برای پر کردن جا خالی ها شبی ۲ ساعت وقت میزاریم. پیچیدست ولی خودم میفهمم و امتحان میکنیم فقط همین یک هفته رو... بزارید ساده تر بگم مثلا برای کاشت یک زمین زراعی شما دیر شروع کردین بقیه تا نیمه رفتن اول با همه که جلو میرن جلو میریم و نیمه دوم میکاریم با...
-
کاش برگردم مدرسه
پنجشنبه 18 آبان 1402 04:23
و بازم کار کار کار و جون کندن و به هیچی نرسیدن نمیدونم چرا چند وقته دلم برای مدرسه تنگ شده یبار یه شعر میگفت طول میکشه بفهمی بهترین دوران مدرسست خیلی حق بود... حاضرم همه چیو ول کنم برگردم به دورانی که تموم مشکلات نمره و امتحان بود ؛ دلم برای اون معلم عقده ای نمره نده هم تنگ میشه یا معاون غرغروی مدرسمون.. .کاش همونجا...