ﺍﻭﻝ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﯽﺩﻟﯿﻞ ﺷﺎﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﺩﻭﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺍﺳﺖ .
ﺳﻮﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ.ﺩﺍﺭﻧﺪ .
ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ : ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺩﻝ ﻧﻤﯽﺑﻨﺪﻧﺪ.
ﭘﻨﺠﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ : ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﻋﻮﺍ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﺳﺮﯾﻊ ﺁﺷﺘﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻢ ﮐﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻧﻤﯽﮔﯿﺮﻧﺪ.
ﻭ ﺷﺸﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ.
پس: کودکانه زندگی کنیم.
همه ی ما میمیریم...
همه ی ما!
بدون استثنا،
کمی دیرتر،
کمی زودتر،
یک دفعه ناگهانی
تمام می شویم...
یک روز همین خانه ای که سقف دارد خانه عنکبوت ها و لانه ی خفاش ها می شود،
همین ماشینی که دوستش داریم زیر باران در یک گورستان ماشین زنگ می زند،
همین بچه هایی که نفس مان به نفس شان بند است، می روند پی زندگیشان،
حتی نمی آیند آبی بریزند روی سنگ مزارمان...
قبل از ما میلیاردها انسان روی این کره ی خاکی راه رفته اند.
مغرورانه گفته اند: مگر من اجازه بدم!
مگر از روی جنازه ی من رد بشید...
و حالا کسی حتی نمی تواند هم استخوان های جنازه شان را پیدا کند که از روی آن رد بشود یا نشود!
قبل از ما کسانی زیسته اند که زیبا بوده اند،
دلفریب،
مثل آهو خرامان راه رفته اند.
زمین زیر پای تکان خوردن جواهراتشان لرزیده.
سیب ها از سرخی گونه هایشان رنگ باخته اند
و حالا
کسی حتی نامشان را هم به خاطر نمی آورد.
قبل از ما کسانی بوده اند که در جمجمه ی دشمنانشان شراب ریخته اند و خورده اند.
سرداران و امیرانی که گرزهای گران داشته اند، پنجه در پنجه شیر انداخته اند،
از گلوله نترسیده اند
و حالا
کسی نمی داند در کجای تاریخ گم شده اند!
همه این کینه ها،
همه ی این تلخی ها،
همه ی این زخم زبان زدن ها،
همه ی این کوفت کردن دقیقه ها به جان هم،
همه ی این زهر ریختن ها،
تهمت زدن ها،
توهین کردن ها به هم
همه..
تمام می شود.
lز یاد می رود و هیچ سودی ندارد جز اینکه زندگی را به جان خودمان و همدیگر زهر کنیم.
اگر می توانیم به هم حس خوب بدهیم
کنار هم بمانیم
و اگر نه، راهمان را کج کنیم.
دورتر بایستیم و یادمان نرود که همه ی ما می میریم.
همه ی ما.
بدون استثناء ، کمی دیرتر.
کمی زودتر.
یک دفعه.
ناگهانی ...
زندگی کنیم و بگذاریم دیگران هم زندگی کنند!
ﺑﻪ ﻣﺎﻫﯽﻫﺎﯼ #ﻗﺮﻣﺰ ﻏﺒﻄﻪ ﻣﯽﺧﻮﺭﻡ !
ﺩﺍﻣﻨﻪﯼ ﺣﺎﻓﻈﻪﺷﺎﻥ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺣﺪ ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﺳﺖ ، ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﺑﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺳﻠﺴﻠﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﺭﺍ ﭘﯽﮔﯿﺮﯼ ﮐﻨﻨﺪ !
ﺁﻥﻫﺎ ﻫﻤﻪﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ، ﻫﺮ ﺑﺎر ... ﻭ ﻣﺎﺩﺍﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﻘﺺ ﻭ ﻣﻌﻠﻮﻟﯿﺘﺸﺎﻥ ﺑﯽﺧﺒﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ ، ﺣﺘﻤﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺑﻠﻨﺪ ﺧﻮﺏ ﻭ ﺧﻮﺷﯽﺍﺳﺖ !
ﯾﮏ ﺟﺸﻦ، ﺷﻮﺭ ﻭ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺍﺯ ﺳﺤﺮ ﺗﺎ ﻏﺮﻭﺏ ...
#ﺍﺭﻟﻨﺪ_ﻟﻮ
واقعا مشکل خیلی از ما انسانها این است که:
همانقدر که مسخره می کنیم احترام نمیگذاریم
همانقدر که اشتباه میکنیم تفکر نمیکنیم
همانقدر که عیب میبینیم برطرف نمیکنیم
همانقدر که از رونق می اندازیم رونق نمیبخشیم
همانقدر که کینه به دل می گیریم محبت نمیکنیم
همانقدر که حرف میزنیم عمل نمیکنیم
همانقدر که می گریانیم شاد نمیکنیم
همانقدر که ویران میکنیم آباد نمیکنیم
همانقدر که کهنه میکنیم تازگی نمیبخشیم
همان قدر که دور میشویم نزدیک نمیکنیم
همانقدر که آلوده میکنیم پاک ""نمیکنیم
از نظر ما همیشه دیگران مقصرند و ما گناه نمیکنیم!
مست شوید
تمام ماجرا همین است،
مدام باید مست بود،
تنها همین.
باید مست بود تا سنگینی رقتبار زمان که تورا میشکند
و شانههایت را خمیده میکند را احساس نکنی،
مادام باید مست بود،
اما مستی از چه؟
از شراب از شعر یا از پرهیزکاری،
آنطور که دلتان میخواهد مست باشید
و اگر گاهی بر پلههای یک قصر،
روی چمنهای سبز کنار نهری
یا در تنهایی اندوهبار اتاقتان،
در حالیکه مستی از سرتان پریده یا کمرنگ شده، بیدار شدید
بپرسید از باد از موج از ستاره از پرنده از ساعت
از هرچه که میوزد
و هر آنچه در حرکت است،
آواز میخواند و سخن میگوید
بپرسید
اکنون زمانِ چیست؟
و باد، موج، ستاره، پرنده،
ساعت جوابتان را میدهند
زمانِ مستی است
برای اینکه بردهی شکنجه دیدهی زمان نباشید
مست کنید،
همواره مست باشید،
از شراب از شعر یا از پرهیزکاری،
آنطور که دلتان میخواهد.
#شارل_بودلر
"تاکستان سرخ" / #ونسان_ونگوک / 1888
گاه گاه خود را درون یک هواپیمای در حال سقوط فرض میکنم
بین مردمی که جیغ میکشند و برای نجات دعا میکنند
و خود را میبینم که کاملا بی حس فقط پره های یک فرفره را میچرخانم
و در درون خود آنها را مسخره میکنم
و در کاخ ذهنم
با خود میگویم
اگر بمیرم از زندگی قبلی خود راضی بوده ام؟
اگر نجات یابم همین راه را ادامه خواهم داد؟
آیا من اشتباه کرده ام؟
آیا راه درستی را انتخاب کرده ام؟
آیا این حادثه تاوان اشتباهات من است؟
و بعد تصیمیم میگیرم که چه کرده ام...
پس از سقوط هواپیما من نجات میابم
و تصمیماتم را عملی میکنم...
شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) -آیا میتوان با ملائکه و جبرئیل ارتباط برقرار کرد و صحبت نمود؟پاسخ اجمالی :از نظر عقلی، به دلیل نوع خلقت و بُعد روحی وجود انسان که مجرد و ملکوتی و همسنخ ملائکه است، این ارتباط ممکن میشود. از نظر نقلی نیز، آیات مربوط به گفتوگوی مریم و ساره با فرشتگان، و … و روایات مربوط به تمثّل ملائکه برای انسانهای غیر معصوم و نیز روایات گفتوگوی فرشتگان با حضرت زهرا(س) و ائمه اطهار(ع) و … این مسئله را اثبات میکنند. اما آنچه گفته شد الزاماً به معنای تحقق این ارتباط برای همه انسانها نیست.
پاسخ تفصیلی
به گزارش شفقنا به نقل از اسلام کوئست نخست باید دانست که؛ جهان هستی به دو بخش شهود و غیب تقسیم میشود. مقصود از عالم شهود، جهان و موجودات مادی است که با حواس پنجگانه قابل درک میباشند؛ و مقصود از جهان غیب، آن بخش از جهان و موجوداتی است که با حواس پنجگانه قابل درک نیستند؛ یعنی جهان معقول و مجرّدات نوریه.[۱]
امکان ارتباط این دو بخش از جهان و موجودات آن، همیشه مورد توجه انسان بوده و یکی از مسائل مربوط به آن، ارتباط انسانهایی غیر از پیامبران و ائمه با فرشتگانی از جمله جبرئیل است.
از نگاه شیعه، این مسئله نسبت به امامان معصوم(ع) ویژگی خاصی پیدا میکند؛ چراکه به اعتقاد ایشان جانشین پیامبر(ص) نیز مانند او از دانش فرابشری برخوردار است؛ با این تفاوت که پیامبر(ص) از طریق وحی اصطلاحی از این دانش برخوردار میشود؛ ولی جانشینان او که از وحی ویژه پیامبران برخوردار نیستند، با استفاده از منابع دیگر از جمله گفتوگو با فرشتگان از این دانش برخوردار میشوند.
در باره این موضوع که آیا غیر از پیامبران و امامان(ع)، افراد دیگری نیز قدرت ارتباط با فرشتگان را دارند یا خیر، باید گفت؛ عدهای بر این باورند که چون انسان، موجودی مادی است و با خداوند و عالم غیب سنخیتی ندارد، ارتباط او با عالم غیب امکان ندارد.[۲] اما عدهای دیگر معتقدند که با توجه به وجود انسان و ویژگیهای روحانی و تواناییهای وی، ارتباط او با عالم غیب و ملائکه ممکن خواهد بود.[۳] منابع دینی نیز بر امکان و تحقق تاریخی این امر دلالت دارند.
امکان ارتباط انسان با ملائکه از نگاه عقل و نقل
در نگاه عقلی با توجه به ماهیت دو بعدی انسان (روحانی و جسمانی)، او میتواند هم با عالم ماده و هم با عالم ملکوت ارتباط داشته باشد.[۴] انسان، ذاتاً استعداد ارتباط با موجودات غیبی از جمله فرشتگان و شیاطین، و تأثیرپذیری از آنها را دارد.[۵]
در آموزههای دینی، امکان ارتباط انسان با ملائکه مسلّم فرض شده است؛ که در دو بخش ذیل بیان میشود:
الف. افرادی غیر از پیامبران و امامان
در آیات و روایات اسلامی، مواردی وجود دارد که از ارتباط افرادی با فرشتگان حکایت میکند که پیامبر و امام نبودهاند:
۱. مریم(س): در آیاتی سخن گفتن فرشتگان با مریم به صراحت بیان شده است؛ مانند این آیات شریفه: «و [به یاد آورید] هنگامى را که فرشتگان گفتند: اى مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته و بر تمام زنان جهان، برترى داده است … و هنگامى که فرشتگان گفتند: اى مریم! خداوند تو را به کلمهاى (وجود با عظمتى) از طرف خودش بشارت میدهد که نامش “مسیح، عیسى پسر مریم” است …».[۶]
در آیاتی دیگر گفتوگوی جبرئیل با مریم(س) نیز به تصویر کشیده شده است:
«در این هنگام، ما روح خود را به سوى او فرستادیم و او در شکل انسانى بیعیب و نقص، بر مریم ظاهر شد! او [سخت ترسید و] گفت: من از شرّ تو، به خداى رحمان پناه میبرم اگر پرهیزگارى! گفت: “من فرستاده پروردگار توام [آمدهام] تا پسر پاکیزهاى به تو ببخشم!” …».[۷]
۲. ساره(س): ساره، همسر حضرت ابراهیم(ع) از افرادی است که نه پیامبر بوده و نه امام، اما با این وجود به گفتوگو با فرشتگان پرداخته است. قرآن کریم در اینباره میفرماید: «و همسرش ایستاده بود، [از خوشحالى] خندید پس او را بشارت به اسحاق، و بعد از او یعقوب دادیم. او گفت: “واى بر من! آیا من فرزند میآورم در حالى که پیرزنم، و شوهرم نیز پیرمردى است؟! این راستى چیز عجیبى است!” [فرشتگان] گفتند: آیا از فرمان خدا تعجب میکنى؟! این رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است چرا که او ستوده و والا است».[۸]
همچنین «سامری» جبرئیل را در زمان حضرت موسی(ع) دیده بود،[۹] مردم سرزمین بابِل با دو فرشته به گفتوگو پرداختند،[۱۰] قوم لوط نیز فرشتگانی را دیده و نیت بدی نسبت به آنها داشتند،[۱۱] مسلمانان نیز در جنگ بدر، فرشتگانی را دیدند که به کمکشان آمده بودند.[۱۲]
۳. امّ سلمه(س): یکبار که این همسر پیامبر(ص) نزد ایشان بود، جبرئیل بر حضرتشان نازل شد؛ اما امّ سلمه پنداشت که او دحیه کلبی است.[۱۳]
۴. ابوذر: در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: رسول خدا(ص) به ابوذر فرمود: «اى أبوذر! چرا از کنار ما رد شدی و به ما سلام نکردی؟!» گفت: گمان کردم دحیه کلبى براى کارى شخصى با شما خلوت کرده(و نخواستم مزاحم شوم). فرمود: «اى أبوذر! او جبرئیل بود و گفت: اگر أبوذر به ما سلام کرده بود جوابش را میدادیم»، پس همین که أبوذر دانست که او جبرئیل بوده، خدا میداند که چه اندازه پشیمان شد [و افسوس خورد] که چرا بر او سلام نکرد».[۱۴]
ب. پیامبران و امامان
در میان معصومان، ارتباط پیامبران(ع) با ملائکه و جبرئیل امری مسلّم است؛ ولی نسبت به بقیه آنها باید از روایات استفاده کرد. به تعدادی از این روایات اشاره میشود:
۱. امام علی(ع) جبرئیل را به دفعات به صورت «دحیه کلبی» در نزد پیامبر(ص) مشاهده فرمود.[۱۵]
۲. علاوه بر آنکه جبرئیل(ع) با حضرت فاطمه(س) بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) سخن میگفت،[۱۶] از ام سلمه نقل است که: هنگام عروسی فاطمه(س) از او مقداری عطر خواستم. ایشان ماده بسیار خوشبویی به من داده و گفتند که از میان لباس دحیه افتاده و دحیه گفته که آنرا بردارد. سپس رسول خدا(ص) فرمود: «آن شخص، جبرئیل بوده و آن ماده خوشبو، عنبری است که از میان بالهای او افتاده است».[۱۷]
در همین راستا امام صادق(ع) در روایتی، میفرماید:
«اینکه فاطمه، محدَّثه نامیده شده است، به جهت این است که فرشتگان از آسمان فرود میآمدند و ـ مانند ندا کردن مریم دختر عمران ـ او را [این چنین] ندا میکنند: ای فاطمه! همانا خداوند تو را برگزید و پاکیزه گردانید و بر زنان جهان برگزید؛ ای فاطمه! فرمان برِ پروردگار خویش باش و سجده کن و با رکوع کنندگان رکوع نما؛ پس او با فرشتگان صحبت میکند و آنها با او حدیث میگویند. پس یک شب به آنها گفت: آیا زنِ برتری داده شده بر زنان جهان، مریم دختر عمران نیست؟ پس آنها گفتند: نه، همانا مریم برترین زنهای جهان خود بود؛ و خداوند تو را برترین زنهای جهان خود و جهان او و برترین زنان از اول تا آخر جهان قرار داده است».[۱۸]
۳. امام باقر(ع) میفرماید: «همانا جانشینان پیامبر طرف گفتوگوی فرشتگان هستند».[۱۹] «همانا که علی(ع) محدَّث بود … فرشتهای با او سخن میگفت».[۲۰] امام(ع) در ادامه روایت، این نتیجهگیری راوی که «پس او پیامبر بوده است» را ردّ کرده و به نمونههایی از گفتوگوهایی اشاره میکند که طرف گفتوگو در آنها پیامبر نبود؛ مانند «صاحب سلیمان»، «صاحب موسی» و «ذوالقرنین».[۲۱]
نتیجهگیری
با توجه به اینکه انسان دارای دو بعد روحی و جسمی است، او میتواند با ملائکه و جبرئیل ارتباط برقرار کند؛ اما الزاماً به معنای تحقق این ارتباط برای همه انسانها نیست.
[۱]. سجادى، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامى، ج ۲، ص ۱۰۷۹ و ۱۲۲۹، تهران، دانشگاه تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
[۲]. به نقل از: شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج ۲، ص ۲۵۱، بیروت، دارالمعرفه، ۱۳۹۵م؛ رازی، ابوحاتم، اعلام النبوه، ص ۳، تهران، انجمن فلسفه ایران، ۱۳۹۷م؛ معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، ج ۱، ص ۳۲، قم، مؤسسه انتشارات اسلامی، ۱۴۱۵ق.
[۳]. ر. ک: صدر المتألهین شیرازی، مفاتیح الغیب، ص ۱۵۱ – ۱۵۵، تهران، مؤسسه تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳ش.
[۴]. التمهید فی علوم القرآن، ج ۱، ص ۳۳.
[۵]. ر. ک: مفاتیح الغیب، ص ۲۳۲ – ۲۴۹؛ صدر المتألهین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج ۷، ص ۲۴ – ۲۸، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۹۸۱م.
[۶]. آل عمران، ۴۲ ـ ۴۳ و ۴۵.
[۷]. مریم، ۱۶ – ۲۱.
[۸]. هود، ۷۱ – ۷۳. همچنین ر. ک: ذاریات، ۲۴ – ۳۰.
[۹]. طه، ۹۵ – ۹۶.
[۱۰]. بقره، ۱۰۲.
[۱۱]. قمر، ۳۷.
[۱۲]. آل عمران، ۱۲۳ – ۱۲۴.
[۱۳]. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج ۶، ص ۹۶ – ۹۷، بیروت، دارالفکر،۱۴۰۱ق؛ قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج ۷، ص ۱۴۴، بیروت، دارالفکر، بیتا.
[۱۴]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۲، ص ۵۸۷، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
[۱۵]. عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی، ج ۲، ص ۷۰، تهران، المطبعه العلمیه، چاپ اول، ۱۳۸۰ق.
[۱۶]. کافی، ج ۱، ص ۲۴۱.
[۱۷]. طوسی، محمد بن حسن، الأمالی، ص ۴۱ – ۴۲، قم، مؤسسه البعثه، ۱۴۱۴ق.
[۱۸]. صدوق، محمد بن على، علل الشرائع، ج ۱، ص ۱۸۲، قم، کتابفروشى داورى، چاپ اول، ۱۳۸۵ش؛ طبرى آملى، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامه، ص ۱۵۲، قم، بعثت، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
[۱۹]. کافی، ج ۱، ص ۲۷۰.
[۲۰]. همان، ص ۲۷۱.
[۲۱]. همان.
علت گفتن الحمدلله بعد از عطسه اینست که ضربان قلب در هنگام عطسه متوقف میشود و سرعت عطسه 100کیلومتر در ساعت است و اگر به شدت عطسه کردی ممکن است استخوانی از استخوان هایت بشکند و اگر سعی کنی جلو عطسه را بگیری باعث میشود خون در گردن و سر برگردد و سپس باعث مرگ شود و اگر در هنگام عطسه چشم هایت را باز بگذاری ممکن است از حدقه بیرون بیاید!
و برای آگاهی در هنگام عطسه همه دستگاههای تنفسی و گوارشی و ادراری از کار می ایستد و قلب هم از کار می افتد رغم اینکه زمان عطسه بسیار کوتاه است و بعد آن به خواست خدای مهربان بدن به کار می افتد اگر خدا بخواهد که به کار افتد گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است به همین دلیل الحمدلله میگوییم. میگوییم خدایا شکرت برای سلامتی که به بدنم دادی و شکرت برای بیماری هایی که به من ندادی..
خدا را شکر
روزی شیطان همه جا اعلام کرد قصد دارد از کارش دست بکشد و وسایلش را با تخفیف ویژه به حراج بگذارد!
همه مردم جمع شدن و شیطان وسایلی از قبیل : غرور، خودبینی، شهوت، مال اندوزی، خشم، حسادت، شهرت طلبی و دیگر شرارت ها را عرضه کرد...
در میان همه وسایل یکی از آنها بسیار کهنه و مستعمل بود و بهای گرانی داشت!
کسی پرسید : این عتیقه چیست ؟
شیطان گفت : این نا امیدی است...
شخص گفت : چرا اینقدر گران است؟
شیطان با لحنی مرموز گفت :
این موثرترین وسیله من است !
شخص گفت : چرا اینگونه است؟
شیطان گفت : هرگاه سایر ابزارم اثر نکند فقط با این میتوانم در قلب انسان رخنه کنم و وقتی اثر کند با او هر کاری بخواهم میکنم...
این وسیله را برای تمام انسانها بکار
برده ام، برای همین اینقدر کهنه است